یادداشت سیاسی
او از رنج های مداوم مردم این سرزمین از شایعه، دروغ و چاپلوسی ها سخن گفت و بدون اینکه نامی بر زبان بیاورد از مقاصد شومی پرده برداشت که پشت سر اینگونه شایعات بودند
کد خبر: ۱۱۶۴۰۵
تاریخ انتشار: ۳۰ مهر ۱۳۹۴ - ۱۲:۰۸ 22 October 2015

به گزارش تابناک کهگیلویه وبویراحمد یکی از فعالان حوزه رسانه وسیاست با درج یادداشتی به واکاوی مسائلی در خصوص برخی تنش ها گذشته بین بویراحمد وباوی یا به قول خود نویسنده سردسیر و گرمسیر پرداخته است. در این یادداشت برخی صحبت ها و گفتارهای میان برخی از اصلاح طلبان و دیگر برجستگان حوزه سیاست ومدیریت بیان شده است.

بهنام عکاشه

چهار سال پیش قصد واکاوی درباره مسائلی را داشتم که به باوی بویراحمد یا سردسیر گرمسیر معروف بودند.

مهندس ملک حسینی مسئولیت دفتر آیت اله ملک حسینی را عهده دار بود و به صندوق اسرار پدر شهره بود و کسی از او بهتر ندیدم تا درباره مسائلی که گفته میشد سوال کنم.

او از رنج های مداوم مردم این سرزمین از شایعه، دروغ و چاپلوسی ها سخن گفت و بدون اینکه نامی بر زبان بیاورد از مقاصد شومی پرده برداشت که پشت سر اینگونه شایعات بودند.

یک سال بعد از آن پدر از دنیا رفت و مردم باوی در عزای او همچون بویراحمدی ها سنگ تمام گذاشتند و بخش اعظمی از این مردم به فرزندش اعتماد کرده و او را همسنگ پدر دانسته و بر مقام او نشاندند.

واقع این است که موج سردسیر و گرمسیر در این چندسال کمتر شد و حداقل گچسارانی ها دیگر شعار خوزستان سرندادند البته هیچ رئیس جمهوری مانند احمدی نژاد به استادیوم نیامد که شعاری دهند!

محکوم نمودن و دوری آیت اله ملک حسینی از بحث های بیهوده در این باره به عاملی مهم در عدم رواج این پدیده شوم بدل گشت.

مرداد سال ۱۳۷۶ که مرد خندان اصلاح طلبان بر کرسی ریاست جمهوری نشسته بود بحث استانداری حاج بهرام مطرح شد.

مصطفی تاجزاده در آن روزها همه کاره وزارت کشور عبداله نوری بود. او از لاهوتی، افشانی، تقوی نژاد، وکیلی، حاج بهرام، حاج غلام، منطقیان، سیدباقر، رضاتوفیقی و خواجوی دعوت کرد تا درباره استانداری به گفت و گو بنشینند.

همه موافق بودند به جز کسی که امروز نیز ساز مخالف می زند؛ مرد قدرتمند و محبوب اصلاح طلبان بویراحمد؛ سیدباقر موسوی جهان آباد که آن روزها نماینده مجلس بود.

سید باقر به تاجزده گفت من نماینده ام چرا از آقایان نظر می خواهی؟ که با این پاسخ تاجزاده که به حضور ذهن و زکاوت معروف بود روبرو شد: اگر اینطور است بگوئید آقای موحد هم بیاید.

به هر حال همه چیز آماده و آن گونه که برخی می گویند حتی در هیئت دولت هم موافقت ها اعلام شده بود و همه پای تلویزیون منتظر نام حاج بهرام بودند که نام دیگری گفته شد و سنگ بنای بیشتر اختلافات کنونی آن روزها گذاشته شد.

درست ۱۶ سال بعد در همان ماه یعنی مرداد ۱۳۹۲ تقرییا همین افراد به وزارت کشور رفتند تا نظر وزیر را این بار نه درباره حاج بهرام که از قضا این بار سیدباقر هم کاندیدا بود و او با این عمل مطمئن بود که می تواند شکافی در بین اصلاح طلبان گچساران بوجود بیاورد.

سیدباقر با علم به عدم استقبال دولت از حاج بهرام، او را با عنوان ظاهری گزینه اصلی معرفی نمود و تیغ تیز اتهامات را به گردن تاجگردون جوان انداخت.

وقایع تاریخی اما نقطه های عطف دیگری هم داشت.

اسفند ۷۶؛ رضاتوفیقی به نمایندگی از اصلاح طلبان دهدشت، حاج بهرام از گچساران و سیدباقر از بویراحمد در ساختمان مهمانسرای استانداری بعد از انتخاب اولیا، مهمان استاندار وقت بودند.

در این نشست تاریخی مقرر شد هر کدام یک نفر را برای پست های مدیرملی معرفی کنند و در این بین یک نفر مدیرکل شود و آن دوی دیگر معاونینش.

سیدباقر اما در آن ایام نیز همین گونه بود که امروز هست و او آن روز از اهرم نمایندگی و بویراحمدی یودنش استفاده کرده و برخلاف انتظار، فروغی را که برخی می گفتند در ستاد ناطق فعال بوده است مدیر جهاد کرد و فاراد را مدیر تعاون نمود و برخی بحث ها به این وقایع بازمی گردد.

حاج بهرام اما منصفانه عمل کرد و از نفوذش بر وزیر وقت نیرو استفاده کرده و جهانگیر حبیبی دهدشتی را مدیر آب منطقه ای کرد و یزدان ذوالفقاری گچسارانی را مدیر آبفا و مردانی بویراحمدی مدیر کل برق شد.

اما بازی با برگ های متعددی صورت می گرفت.

اول دهه ۸۰ مرکز مدیریت دولتی یا معاون پژوهشی سازمان مدیریت که در دستان علی اکبر محمدی اصولگرا بود با حمایت حاج بهرام به آرش حبیبی سپرده شد.

سیدباقر طوماری را که احتمالا توسط خود او نوشته شده بود را به امضای مرحوم نبی زاده و محمد موحد رساند و رسما به رئیس جمهور خاتمی اعتراض نمود و باقی ماجرا…

درباره سپردن سکان برنامه بودجه استان به حاج غلام نیز حرف های فراوانی بود که برخی اختلافات این دو را از آن دوران می دانند. این در حالی بود که حساسیت های سیدباقر را گچسارانی ها نداشتند.

سیدقربان مرادی،عباس افشون، وحید محمدی تبار، روح اله ملک پور، شمس اله رشیدی، محمدعلی سجادی و هلیا اصلان پور و… از فعالان جنبش وقت دانشجوئی که همه گچسارانی بودند از سال ۷۵ تا ۸۲ دائما ستادهای انتخاباتی اصلاح طلبان، خاتمی و سیدباقر را اداره می کردند.

تهییج قوام فروزان به ایستادگی در برابر تاجگردون همان چیزی بود که به عنوان آخرین تیر در چله کمان به سمت اصلاح طلبان گچساران شلیک شد که با دوراندیشی خواجوی مهار شد.

به نظر می رسد حالا که جدال ساختگی یاسوج گچساران از فاز اجتماعی و تاریخی خود بیرون آمده است ولی هنوز جریانی به حاکم کردن پارادایم خودساخته «تحقیر بویراحمد» تکیه می کنند.

مصاحبه های اخیر برخی بزرگان از دو جناح در یاسوج و رقابت های پنهان و پیدای سیدباقر با اصلاح طلبان گچساران گواهی بر این مدعاست.

اما وقایع در گچساران و باشت آن گونه نیست که در یاسوج تفسیر می شود.

همان گونه که مردان بزرگ یاسوج برای سرزمین شان تصمیم می گیرند، گچسارانی ها اعتقاد دارند هر کس می خواهد برای شان تصمیم بگیرد اما این سکان باید در دست گچسارانی باشد.

آنها می گویند؛ گچساران دیگر به گذشته بازنمی گردد.


اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار