کد خبر: ۲۴۹۸۷۶
تاریخ انتشار: ۰۲ تير ۱۳۹۵ - ۱۳:۱۲ 22 June 2016
به گزارش سایت خبری آوای ماغر؛رسول سنایی،شاعر خوش ذوق بهمئی شعری طنز در واکنش به ورود مجدد ریزگردها سرود:

رفته تا اعماق مغز استخوانم گرد وخاک

میدهد بردباد آخر دودمانم گرد و خاک

***

شب که می آیم به خانه خسته از سگ دو زدن

میگذارم روی سفره لای نانم گرد و خاک

***

همسرم پای سماور می نشیند هر سحر

بعد میریزد درون استکانم گردو خاک

***

میزند بیرون به وقت عطسه کردن با فشار

ازدماغ و گوش و از توی دهانم گردو خاک

***

بنده کلا از جهاتی مثل جارو برقیم

میخورم با اشتها تا میتوانم گردو خاک

***

ای که میشویی مگانت را لب زاینده رود

بنده اینجا رفته تا سقف ژیانم گردوخاک

***

شکر ایزد کشوری هستم که جای پول نفت

برده ام بر سفره های مردمانم گرد و خاگ

***

جای پرواز پرستوهای عاشق در بهار

میکند پرواز توی آسمانم گرد و خاک

***

چون خزانه خالی از پول است و از شمش طلا

میدهم آینده به نسل جوانم گردو خاک

***

زرد کرده صورت اهواز و اندیمشک را

شد خوراک کودکان شادگانم گردو خاک

***

میکنم در حلق آبادان و خرمشهر دود

بعد میریزم به روی بهبهانم گردو خاک

***

مثل یک آواره ی افغان سوالم این شده....

میتوانم توی شهر خود بمانم گردو خاک؟؟

***

اهل لیکک هستم و عمری به جای حق خود

بین استانهای دیگر میستانم گردو خاک
برگرفته از:پاتوق وبلاگ نویسان بهمئی
اشتراک گذاری
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
yass
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۰:۴۲ - ۱۳۹۵/۰۴/۰۷
بسیار زیبا
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار