سرهنگ خلبان بهمن ایمانی، خلبان هوانیروز ارتش جمهوری اسلامی ایران و مدیر هیئت معارف جنگ پایگاه هوانیروز اصفهان، در یادداشتی که خبرگزاری دفاع مقدس منتشر کرده است به مناسبت سالگرد شهید سید عبدالهادی ملک حسینی تشریح فعالیتهای این شهید بزرگوار پرداخت:
در این یادداشت آمده است: دوم مردادماه سال ۶۱ -ادامه عملیات رمضان- رزمندگان لشکر ۲۳ تکاور نیروی زمینی ارتش -محور پاسگاه زید- خاک تفتیده جنوب صحنه هنرنمایی دیگری از مردان مرد روزهای سخت ایران اسلامی گشته بود. فرمانده پاسگاه زید، قهرمان و غیرتمند به نقطه نقطهی صحنه نبرد سر می کشید و دستورات لازم را صادر میکرد. دشمن لحظهای از رصدهای زیرکانه فرمانده خارج نبود. حضور فرمانده در کنار سربازانش باعث قوت قلب و استواری اراده و توان زانوانشان بود برای ایستادگی جانانه و حرکت به سوی پیروزی.
سربازان از فرمانده شان بارها شنیده بودند: «میایستیم تا اسلام و ایران بایستد و در هنگام لزوم میافتیم تا آرمانهایمان بر زمین نیفتد». رزمندگان محکم همپای فرماندهشان ایستاده بودند. فرماندهای که معلمشان نیز بود. از او بارها درس قرآن، اخلاق و عرفان و حتی علوم دانشگاهی آموخته بودند. فرمانده را دوست داشتند و امروز نیز درس غیرت و شجاعت و ایثار از او میآموختند.
شهید سید عبدالهادی ملک حسینی
اعتقاد به کلام و راه استادشان که خود الگوی مجسم سخنانش بود، آنها را در راه نبرد و دفاع مصممتر میساخت.مرحوم آیت الله سید کرامت الله ملک حسینی
وی ضمن آموختن بزرگترین درسهای زندگی خود از محضر پدر بزرگوارشان در سال ۱۳۵۴ به مدرسه عالی بازرگانی تهران راه یافت و در رشته اقتصاد به تحصیلاتش ادامه داد.
وی به معنی واقعی یک انسان عارف و خود ساخته وعالم بود.
پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی و شروع جنگ تحمیلی به عنوان یک بسیجی گمنام به غرب کشور عزیمت کرد و حماسههای مدبرانه او در صحنه نبرد و دفاع از ایران اسلامی به خصوص در محور بازی دراز و اقدامات متهورانه او به عنوان نقطه درخشان نبردهای او در دل تاریخ ثبت شد.
سپس وقت اعزام به خدمت سربازی رسید. این انسان شریف و پاک در حالی که به علت شرایط زندگی اش سنگرهای مختلفی را میتوانست برای خدمت به اسلام و ایران انتخاب کند. در کمال رشادت و پاکی و شجاعت، سنگر ارتش و نیروی زمینی و لشکر ۲۳ تکاور را انتخاب نمود و به علت و ذات پاک و توانمندیهایش در میان تکاوران، خط مقدم را برای خدمت برگزید. وی در فرازی از نامهاش به پدر گرانقدرش به خطبه مولا علی (ع) اشاره میکند و مینویسد: «به درستی که گرامیترین مرگها کشته شدن در راه خداست. سوگند به آنکه جان فرزند ابوطالب به دست اوست، هر آینه هزار شمشیر بر من آسانتر است از جان دادن در بستری که در غیر طاعت خدا باشد».
وی در روز دوم مردادماه ۶۱ در خط مقدم نبرد در حالی که دوش به دوش سربازان تحت فرماندهیاش در حال پاسداری از مناطق آزاد شده عملیات بود، بلافاصله بعد از ادای نماز ظهر بر اثر اصابت خمپاره دشمن به آرزوی دیرینهاش رسید و به پیروی از مولایش امام حسین (ع) سرش را در راه اسلام و قرآن فدا نمود.
وقتی که پیکر بی جان فرزند به حضرت آیت الله ملک حسینی رسید، معظم له نامهای به فرزند شهیدش نوشت که مطلع آن اینگونه بود:
قره العین من آن میوه دل یادش باد/ که خود آسان بشد و کار مرا مشکل کرد
***
امروز سال ها از شهادت شهید ملک حسینی می گذرد. عزت اسلام و آزادی ایران، امانت ماندگار این معلم شهید برای امروز ماست.
و من به عنوان یک خلبان ارتش و سرباز ایران اسلامی، درس های بزرگ زندگی شهید ملک حسینی را با خود مرور میکنم: خدمت بی منت، ایثار در سکوت، شهادت در مظلومیت