کد خبر: ۳۳۷۸۶۸
تاریخ انتشار: ۱۳ آذر ۱۳۹۵ - ۲۰:۴۶ 03 December 2016
ای کاش به جوانان تحصیل کرده این جامعه به اندازه کدخداهای زمان حکومت پهلوی اعتماد داشتید!
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب آقای رئیس جمهور جوانان به چی امیدوار باشند؟
آیا نظام به جوانان تحصیل کرده اعتمادنداردکه شما مدیریت بازنشستگان رابر جامعه حاکم نمودی؟
جناب روحانی به کارگیری بازنشستگان خلاف قانون اساسی است. خلافی که در این دولت تبدیل به یک اصل شده و از بازنشستگان دولت کارگزاران استفاده شده است.اگر حاکمیت دولتی یه جامعه خلافکار باشد از دیگر اقشار جامعه چه انتظاری میتوان داشت؟

آیا غیر از این است که مامیدانیم که بازنشستگان ریسک‌پذیر نیستند در حال حاضر مدیری در کابینه وجود دارد که به اذعان اعضای دولت توان اداره وزارتخانه را ندارد که این خود موید آن است که باید از جوانان استفاده شود موضوعی که مقام معظم رهبری نیز بر آن تاکید فراوان دارند.


در شرایطی که جوانان تحصیلکرده بسیاری در کشور بیکار هستند استفاده از بازنشسته‌ها و بهره نگرفتن از جوانان دلیلی ندارد و این به معنای عدم اعتماد به قشر جوان وعدم استفاده از نوآوری است.

استفاده از یک بازنشسته درهر دستگاه به معنای عدم بهره‌گیری از 3 هزار و 600 نیروی جوان است. جوانان به ما می‌گویند که چرا تنها در زمان جنگ و دفاع از میهن از آنها نام برده می‌شود و اولویتی برای بهره‌گیری از آنها در اشتغال وپستهای مدیریتی وجود ندارد!!!
آیا جوانان نمی‌توانند کارهای بازنشستگان را انجام دهند در حال حاضر 36 هزار معلم بازنشسته در آموزش و پرورش به کار گرفته شده است و در مقابل از نیروهای جوان استفاده نمی شود. طبیعتا معلمی که 30 سال کار کرده دیگر حوصله توجهات لازم را به دانش‌آموزان کلاس اولی را ندارد.
چه کسی باید این دیوار بی اعتمادی بین حاکمیت وجوانان رابشکند ؟
آیا جوانان تحصیل کرده امروز حق دارند بدانند چرا بازنشستگان در سیستم مدیریت بر آنها ترجیح داده میشوند؟واقعا جوانان جامعه ما غیر قابل اعتمادهستندکه معلم سال ۴۷بر آنها برای برای تصدی گری وزارت مهمی چون آموزش وپرورش ترجیح داده میشود؟
جناب آقای رئیس جمهور بی اعتمادی به وجوانان وتحصیل کردگان در جامعه امروزی ما به اوج رسیده !!!!!
ما میدانیم كه در جوامع كوچك، اعتماد از طريق آشنايي نزديك به‌وجود مي‌آيد، اما در جوامع بزرگ‌تر از يك اعتماد غير شخصي بايد صحبت كنيم كه به شكل غيرمستقيم ضرورت پيدا مي‌كند. به‌عبارت ديگر، در كنار اعتماد شخصي، اعتماد اجتماعي هم به‌وجود مي‌آيد، و ذيل اعتماد اجتماعي، اعتماد سياسي شكل مي‌گيرد. اين نوع دوم اعتماد را اعتماد تعميم يافته هم مي‌گويند كه براي جامعه‌ها سودمندتر است، چرا كه در جامعه‌هاي جديد، اعتماد نمي‌تواند براساس آشنايي‌هاي چهره‌ به چهره و فردي شكل بگيرد. به اين ترتيب است كه بحث سرمايه اجتماعي- و به تبع آن، موضوع اعتماد- معمولاً در جامعه‌ي مدني متأثر از گسترش دموكراسي است كه باعث رشد شهروندي- با جهت‌گيري‌هاي معطوف به اجتماع و قانون مداري و كاهش فاصله‌ها و افزايش گفت‌وگو- مي‌شود.
در برابر اعتماد متقابل ميان مردم و حكومت، بي‌اعتمادي است. بي‌اعتمادي كه حكومت به مردم دارد، يا جامعه به حكومت دارد، سازمان و فرد و شهروندان به يكديگر دارند. اين وضع- متأسفانه در شئون مختلف اجتماعي و سياسي ما وجود دارد. به نظر من ما حتي بايد از وجه اخلاقي صحبت كنيم كه خواست جامعه‌ي مدرن است. جامعه‌ي جديد جامعه‌اي است كه در آن تقسيم كار انجام شده، و اعتماد زاييده‌ي اخلاقيات در جامعه است. اگر جامعه، جامعه‌ي اخلاقي باشد محيط اجتماعي هم مملو از اعتماد مي‌شود، چون قواعد اخلاقي تضادها و تنش‌ها را تخفيف مي‌دهد و امكان همكاري و مودّت را در تعيين وظايف افراد، آموزش، نظم و همه‌ي آن چيزهايي كه به تقسيم كار منجر مي‌شود به‌وجود مي‌آورد. به‌عبارت ديگر، اگر در جامعه‌ي انسجام بالا باشد اعتماد هم بالاست.
جناب آقای روحانی؛
دلیل این همه از هم گسیختگی وناامیدی عدم اعتماد است
والی مگر قحط الرجال است که از وزارتخانه ها گرفته تا بخشداریهای دهستانهای کوچک جز به بازنشستگان اعتمادی نیست؟؟!
چرا هر جریانی حاکم میشود در ایران بایدبازنشستگان درپستهای مدیریتی ابقاء گردند واز پتانسیلهای جوانان استفاده نشود؟
جناب آقای روحانی
متاسفانه در جامعه سیاسی ما بخاطر باختن اخلاق انصاف از بین رفت واز نظر پاسخ‌گويان در سطح ملي، كمياب‌ترين ارزش اخلاقي مثبت در جامعه‌ي ما انصاف است با 3/38 درصد؛ رايج‌ترين ارزش اخلاقي منفي نيز، تقلب و كلاه‌برداري است با 6/64 درصد. يعني تصور جامعه‌ي ما از خودش اصلاً تصور اخلاقي نيست؛ جامعه‌اي است كه در آن انصاف كم، و تقلب و كلاهبرداري بالاست. ميانگين كلي سلامت جامعه 41 مي‌شود، يعني كمتر از حد متوسط.
پاسخ‌گويان، جامعه را اصلاً جامعه‌ي عادلانه‌اي نمي‌دانند؛ ميانگين احساس عدالت، در بين پاسخ‌گويان 2/39 درصد است. بيشترين احساس بي‌عدالتي، در خصوص برابري مردم و مسئولان است، و بعد از آن در مورد بي‌عدالتي اقتصادي. ميانگين احساس امنيت در جامعه- در اين حوزه- 39است كه كمتر از حد متوسط محسوب مي‌شود. آنچه كه هشدار دهنده‌تر به‌نظر مي‌رسد اين است كه با افزايش تحصيلات و كاهش سن، احساس امنيت كمتر مي‌شود، يعني تحصيل‌كردگان و جوانان، از احساس امنيت اجتماعي كمتري نسبت به ميان‌سال‌ها و كساني كه تحصيلات كمتري دارند، برخوردارند. ميانگين احساس اميد اجتماعي 5/32 است كه نشان‌دهنده‌ي بالا بودن ميزان بدبيني نسبت به آينده است. كمترين ميزان احساس اميد اجتماعي در ميان دانشجويان و دانش‌آموزان است با 7/30 درصد. در برابر آن، احساس اميد فردي بالاتر از اميد اجتماعي است.
مجموعاً اگر خواسته باشم خيلي خلاصه جمع‌بندي كنم، مي‌توانم بگويم كه آن ساختارها و نهادهاي گشوده و بازي كه مي‌توانست -و مي‌تواند- زمينه‌ي اعتماد را افزايش بدهد و افراد در آنها با نوعي تربيت شهروندي آشنا شوند و بتوانند ديگري را براساس مدارا بپذيرند، يا نسبت به‌ديگري اعتماد داشته باشند، چندان مهيا و موجود نيست.
واین خطر بسیار بزرگی است که آینده جامعه ونظام مقدس جمهوری اسلامی را تهدید میکند که این عمل هم جناب روحانی زائده تفکر سیاسی حاکمیت است که سالهاست هیچ اعتمادی به جوانان برای مدیریت شهرستانها واستان ها وکشور ندارند وصرفا به همفکران کهنه گذشته خود اعتماد دارند یعنی مثل اینکه یه عده ای در یه برهه ای از زمان یه حاکمیت را کنار زده اند برای خود نه برای جامعه خود واین بی اعتمادی بزرگی است بین جامعه و حاکمیت و با همینگونه رفتارها در حاکمیتهاست که نوع حکومت ها از پشتوانه مردم محروم میشوند ودر سراشیبی سقوط قرار میگیرند
جناب آقای روحانی
ای کاش به جوانان تحصیل کرده این جامعه به اندازه کدخداهای زمان حکومت پهلوی اعتماد داشتید!
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار