همه باید تجدید نظر کنیم !
روزهای سختی را میگذرانیم. عبور از سلسله بحرانهای اخیر، تبدیل به بزرگترین مسئله ملّی ما شده است.
همه وجوه حیاتِ جمعیِ ما، به سرنوشتِ این چالشِ ملّی گره خورده است. در این مدت من همواره تاکید کردهام که خارج از مرزهای جناحی باید ابتدا درک واثق و عمیقی از ریشه و علل این بحرانها داشت تا بتوان مبتنی بر آن، بر سرِ یک نسخه شفابخش توافق کرد. گاه حجابِ جناح، مانع از فهمِ درستِ عللِ بحرانها میشود و لذا برای رهایی، آدرسهای اشتباهی میدهیم. در واقع، برای «اجماع» بر سرِ نسخه شفابخش، به «درکِ مشترکِ» صورتمسئله نیازمندیم. به مقدارِ ملالآوری نیز اشاره شد که این فهمِ مشترک، از رهگذرِ گفتوگوی ملّی قابلِ تحقق است! اما با این وجود هنوز چشم انداز روشنی از شروع این گفتوگووجود ندارد.
با همه این احوال، پارهای از تکالیف را میتوانیم پیشاپیش در همه نسخهها، فرض و فریضه بگیریم. بر هر نسخهای که توافق کنیم، وفاق اجتماعی در آن مفروض است. هرگونه که بخواهیم از این بحران عبور کنیم، بدونِ همراهیِ مردم امکانِ آن عبور نزدیک به صفر میشود. امکان ندارد که حکومتِ صددرصد سالم هم بتواند با ملتی ناهمدل و یا با بازاری احتکار زده، کارآمد باشد و بتواند از بحرانها به سلامت بگذرد. ناگفته پیداست که تکالیف حکومت در این شرایط باید بیشتر از مردم باشد.
چگونگی و جنس این تکالیف البته به فهم مشترکِ مسئله و توافقِ حاصله برای حلِ آن، بستگی دارد؛ اما بر هر نسخهای که توافق شود، به همدلی و همراهی جامعه ایران نیاز دارد. به یک معنا، نمیتوان بازار را با وجود محتکرین، با هیچ نسخهای اصلاح کرد.
ناامیدی نسبت به آینده و سقوط ناگهانی ثروت ملت، در کنار سایر علل تاریخی و جامعه شناختی، به بروز رفتار بیرحمانه در میان مردم (خصوصاً در بازار) انجامیده است. گاه پارهای از مردم نسبت به هم بیرحمانه رفتار میکنند. این بیرحمیها، قصه امروزِ ما را بغرنجتر میکند و پریشانی بر سرِ پریشانی میافزاید.
همزمان با ما دولت ترکیه نیز گرفتار یک جنگ اقتصادی با آمریکا شده است. استراتژی دولت ترکیه مذاکره و مقاومت است؛ این یعنی هردو جمعپذیرند. ما نیز میتوانیم هم بر سرِ کشور خود غیرت بهخرج دهیم و هم با همسایگان خود بیشتر بر سرِ مهر باشیم. ما هم میتوانیم اقتصاد مقاومتی را اجرا کنیم و هم در عین حال نرمش قهرمانانه به خرج دهیم. این امکان نظری وجود دارد که هم بر غیرتِ خود با غرب تاکید کنیم و هویت ملّی و حتی مذهبی خود را برکشیم و برجسته سازیم و هم نقشی سازگار در جهان ایفا کنیم. به نظر من یکی از عللِ غیبتِ وفاق جامعه ما، غیبت توافق بر سرِ همین استراتژیها و مولفههای تولید قدرت ملّی است. ما عناصری به غلط به نافِ هم پیوند زدهایم. مقاومت و صلحپذیری هیچ تضادِ بنیادینی ندارند اما در اتمسفر سیاست در ایران، این تضاد ساخته شده است. همین تضادِ غیرحقیقی، بسیاری از امکانهای ما را سوزانده است. امکان تشکیلِ سناریوهای زیادی را از ما سلب کرده است. این آشفتگیِ معنایی، ذهن جامعه را نیز مغشوش کرده است. از طرف دیگر باعث تحدید سناریوها هم شده است. در این تحدید، ملت با غیبت سناریوهای امیدآفرین مواجه میشوند و نتیجه آن، غیبتِ امید است. در وضعِ ناامیدی، رفتارهای بیرحمانه تولید میشود.
به نظر میآید باید همه نسبت به وضعی که در آن ایستادهایم، مسئولانهتر رفتار کنیم. وضعِ ناامیدی (یا کم امیدی)، اعتماد به دیگری را در ما سوزانده است. هم کف جامعه نسبت به مدیریت کشور کم اعتماد شده است (لذا به رفتارهای گاه بیرحمانه برای حفظ خود دست میزند) و هم ما باید با تجدیدنظر در فنون حکمرانی، سناریوهای امیدآفرین را زنده کنیم. همه باید در وضعِ خود تجدیدنظر کنند.
جایی که برادر به برادر نکند رحم،
بیگانه برای تو برادر شدنی نیست...!
محمد علی وکیلی3/6/97
تنظیم مجید مرادی