تابناک کهگیلویه و بویراحمد / این روزها صحبت کردن از فقر و نداری با مباحث و مشکلات معیشتی ، بحث داغ محافل رسانه ای و شبکه های اجتماعی شده است . برخی برای گذران زندگی دست به هر اقدام و تلاشی می زنند . از مهاجرت و رفتن به غریبی تا فروش اعضای بدن برای به دست آوردن لقه نانی و یا تغییری اساسی در زندگی !
آنچه در ادامه می خوانید بخشی از یک گزارش است که خبرنگاری تهیه کرده و در روزنامه همشهری منتشر شده است.
روزنامه همشهری این گزارش را با تیتر "گرافیتیهایی برای یک کلیه" در مورد دیوارنوشتههای اعتراضی و تبلیغی برای خرید و فروش کلیه منتشر کرده است.
گرافیتیهایی برای یک کلیه
در بخش ابتدایی این گزارش به قلم معصومه حیدری پارسا آمده است : کاغذ نوشتههای خرید و فروش کلیه که پیش از این در کوچه فرهنگ حسینی در خیابان ولیعصر دیده میشد،این روزها ظاهری متفاوت پیدا کرده و تبدیل به دیوارنوشتههای بزرگ گرافیتی و البته اعتراضی شده است. حالا دیگر خبری از برگهها و نوشتههای کوچک که روی دیوارها چسبانده میشدند نیست؛ بلکه تمام یک دیوار را آن هم با خطوطی درشت و با رنگهای تندی همچون قرمز، نام یک فروشنده کلیه و شماره تماسش گرفته است. نوشتههایی که در گفتوگو با صاحبان متنها حکایت از اعتراضشان نسبت به شرایط سخت زندگی و فقر مالیشان دارد. افرادی که معتقدند باید دادشان را جوری با نوشتهشان فریاد بزنند که هر رهگذری آن را ببیند و بشنود.
کوچه فرهنگ حسینی برای همه کسانی که سالهاست بهدنبال خرید کلیه و البته فروش هستند، نامی آشنا محسوب میشود. بهخصوص اینکه انجمن حمایت از بیماران کلیوی هم در این خیابان قرار دارد و البته همین موضوع پای فروشندگان و حتی کاسبان بسیاری را به این خیابان باز کرده است. همه بیمارانی که از در انجمن بیرون میآیند در نگاه نخست چشمشان به شماره تلفنهایی میافتد که با اسپریها شبیه نقاشیهای دیواری اعتراضی روی دیوارها نوشته شدهاند؛ «A+، کلیه فروشی به هر قیمتی که خواستی، آذر97.»
نگاهت را که برگردانی دیوار به دیوار انجمن، فروش فوری کلیه بهصورت توافقی ثبت شده است و کمی آن طرفتر هم شرکتی به نام الوند از خرید و فروش کلیه بدون واسطه با همان خطوط درشت و قرمزرنگ خبر داده است؛ «شرکت الوند، خرید و فروش کلیه بدون واسطه، شماره...» محسن همان کسی که شمارهاش را در بزرگترین ابعاد روی دیوار این خیابان بزرگ نقش کرده است، به همشهری میگوید: «3سال است به انجمن مراجعه میکنم. میروم و میآیم. بارها گفتهام که کلیهام را باید برای مشکلات مالی بفروشم اما برایم کاری نمیکنند در حالی که روزی چند نفر مراجعه میکنند. آخرش به این نتیجه رسیدم که خودم شمارهام را روی دیوار بنویسم.»
در ادامه این گزارش گفتگوهایی با بازیگران این نمایش تلخ از فروشندگان تا دیگر افراد منتشر شده است . اما در یکی از گفتگوها ماجرای یک زوج جوان کهگیلویه و بویراحمدی منتشر می شود که گویا 2 سال است با امید و آرزوهایی ! به تهران رفته اند اما چهره خشن زندگی در تهران رخ به آن ها نشان داده است و کارشان به کلیه فروشی کشیده است.
کلیهام فروش برود، مجبور نیستم به شهرمان برگردم
کمسن و سال و نحیف است. کمی بالاتر از کوچه بساطش را پهن کرده و لیف میفروشد. میگوید همسرش تصمیم به فروش کلیهاش گرفته چون دستفروشی جوابگوی زندگیشان نیست و او در این کوچه بساطش را پهن کرده که مواظب دیوارنوشتهشان هم باشد که کسی آن را پاک نکند. شهلا که 2سال است از دهدشت در استان کهگیلویه و بویراحمد به تهران آمده میگوید:« هرکاری که بگویید انجام دادهایم اما فایده ندارد هر جایی برای کار میرویم یا سابقه میخواهند یا معرفینامه ما هم هیچ کدام را نداریم. برای همین همسرم تصمیم گرفت کلیهاش را بفروشد. بساطمان را اینجا آوردهایم تا شمارهمان را پاک نکنند.» او ادامه میدهد:« اگر این پول دستمان بیاید، میتواند کمک زیادی برای زندگیمان باشد. من هم دیگر مجبور نمیشوم به شهرمان برگردم و دور از همسرم زندگی کنم.»
مردم ابایی از بیان فقر و اعتراض به آن ندارند
در ادامه این گزارش آمده است : موسوی چلک رئیس انجمن مددکاری اجتماعی : فروش کلیه موضوعی است که باید از چند زاویه به آن نگاه کرد؛ نخست اینکه ما با یک پدیدهای مواجه هستیم به نام فقر که این موضوع در چند سال اخیر بهگفته مسئولان بغرنجتر شده است ضمن اینکه هر روز شاهد هستیم که فقر مشهودتر میشود و زخم فقر عمیقتر؛ طبیعتا نوع واکنش مردم هم متفاوتتر خواهد بود به همین دلیل یک جاهایی رفتارهایی میبینیم که تازگی دارد مانند همین دیوارنوشتههای بزرگ درباره فروش کلیه. این نکته را هم گوشزد میکنم که دیگر مردم ابایی از پنهان کردن فقرشان ندارند این در حالی است که در گذشته ملاحظاتی در این زمینه وجود داشت اما به این علت که فقر در ابعاد مختلف خود را نشان داده است دیگر افراد بابت این موضوع نیاز به مخفی شدن را احساس نمیکنند. در واقع یک جایی رفتارهای مردم برای بیان نیازها، خواستهها و مطالبات و یا اعتراضهایشان بهصورت دیوارنوشته انتقال داده میشود همانطور که در خیلی از نقاط دنیا و حتی برخی از نقاط شهرهای خودمان هم این موضوع را میبینیم. به هر حال نباید این موضوع را نادیده بگیریم که دیوارنوشتهها نوعی پیام هستند برای انتقال یک سری مفاهیم. البته نمیخواهم بگویم الزاما این نوع پیامها بیانکننده نوعی اعتراض است اما تعدد دیوارنوشتهها حامل این پیام است که مردم در رابطه با آن موضوع حساستر هستند حالا این حساسیت میتواند شکل اعتراض پیدا کند و یا شکل پیام و یا گاهی هم شکل یک مطالبه و خواسته را داشته باشد به هر حال اینکه چنین دیوارنوشتههایی بیشتر دیده میشود نشاندهنده این است که دیگر مردم از بیان کردن این موضوعات ابایی ندارند و قبح موضوع از بین رفته است. در نهایت اینکه هرکس که این نوشتهها را میبیند تحتتأثیر این فضا قرار میگیرد. نکته دیگر این موضوع هم برمیگردد به نظام رفاه اجتماعی و درمان اجتماعی ناکارآمد که به هر دلیل ایجاد شده است درحالیکه اگر نظام رفاه اجتماعی کارآمد بود هرگز با چنین تصاویری در جامعه روبهرو نمیشدیم. بنابراین بهنظر من این دیوارنوشتهها نشاندهنده این است که مردم از بیان کردن مطالبات خود در حوزه اقتصادی دیگر ابایی ندارند و قبح فقر و بیپولی و نداری برایشان ریخته است و اتفاقا میخواهند بهصورت مطالبهگرانه آن را بیان کنند.