خدا را شکر که ماحوزی مدیر کل نشد!

رفتار مدیریتی خاص وی پیش از این در بوشهر نیز منجر به عزل او توسط استاندار آن استان شده بود و البته این برکناری خوشحالی بسیاری از هنرمندان را نیز در پی داشت. اما اینکه چرا او اینگونه مدیرکل حوزه استاندار را که در طی حضورش بی حاشیه ترین مدیر غیربومی استان بوده، مورد هجمه قرار داده خود جای تامل و ابهام دارد.
ماحوزی با علم به این مسئله که در مصاحبه خود با استاندار نتوانسته رضایت او را جلب کند و در واقع فرصت را از دست رفته می دانست اقدام به فرار به جلو کرد تا حداقل اینگونه وانمود کند که خود نپذیرفته و فرصتهای بعدی را از دست ندهد. چرا که عزل او در بوشهر در کنار عدم پذیرشش در کهگیلویه و بویراحمد، پایانی بود بر عمر مدیریتی اش. بر این اساس ابتدا نبود استانداردهای لازم را بهانه کرد و این سوال مطرح می شود که چرا پس از مصاحبه با استاندار این گزاره را مطرح کرد و آیا پیش از آن و با یک سرچ ساده در اینترنت و یا تحقیقی از مدیر کنونی و سابق نمی توانست به این موضوع برسد‌ و در یک نیمروز حضور در یاسوج چگونه به این کشف بزرگ رسیده است.
البته قطعا بهانه ای دیگر لازم بود و چه دیواری کوتاهتر از مدیرکل حوزه استاندار. ماحوزی در این سفر تنها دو نفر را دیده است یکی استاندار و دیگری مدیرکل حوزه اش و اگر نفر سومی را هم ملاقات می کرد الان متهم دیگری هم در پرونده داشتیم. اما او بین این دو نفر ترجیح داد کسی را مقصر قلمداد کند که کمترین هزینه را برایش داشته باشد.

• منطق "حیدر ،حیدرش کردیم" بر فضای سیاسی کهگیلویه و بویراحمد! / خدا را شکر که " ماحوزی "نیامده رفت!

اگر آنگونه که او عنوان می کند حرفهای مرادی منجربه عدم پذیرشش شده باید این حرفها را تحلیل کرد و راستی آزمایی نمود. "این استان یک استان قومی و عشیره ای است"،کار در این استان سخت است"، "اختلافات قومی در این استان وجود دارد". این ها همه بدیهیاتی است که حتی اگر از یک فرد عامی در استان سوال شود هم بر آن صحه می گذارد. سالهاست که همه این را فریاد می زنند و عامل عدم رشد استان می دانند.  قطعا جملات عجیبی نیست که ماحوزی آنها را نشانه از عدم تمایل مرادی به مدیریت وی می داند. اتفاقا ماحوزی اینجا کم تجربگی خود در عرصه مدیریت فرهنگی را به اثبات می رساند چرا که مشکلات عنوان شده توسط مرادی، چالش ها و مسئله های فرهنگی هستند و باید بیان شود تا مدیر جدید بداند که بدای چه آمده و قرار است در چه فضایی مدیریت و چه چیز را درمان کند. مثل وقتی فردی از بیماری اش بگوید و پزشک معترض شود که چرا از دردهایت گفتی؟ اتفاقا پزشک آمده که درد و بیماری را درمان کند و و ماهیت کار او این است و اینکه وقتی از بیماری و مسائل استان حرف زده می شود، او آن را جور دیگری تعبیر کند ناشی از این است که یا ماحوزی مطالعه ای نکرده و شناختی از این استان ندارد که این نمره منفی برای اوست و یا صرفا برای جلوس بر یک صندلی مدیریتی در شرایط نرمال به استان آمده تا عنوانی کسب کند که در این صورت لازم نبود ایشان زحمت بکشند چرا که گزینه های زیادی در خود استان در صف هستند.
در شق دوم ماجرا که او رفتار بد مرادی را عامل دیگری می داند، نیز قابل بررسی است. به فرض صحت حرف او، اول اینکه مرادی استاندار بوده یا نماینده مجلس یا معاون استاندار که برخوردش موجب این واکنش شده. و آیا ماحوزی نمی توانست به خاطر دستمالی قیصریه ای را آتش نزند و گلایه مدیرکل استاندار را به جای رسانه ها به استاندار کند؟ آیا فردی با این آستانه تحمل و جنبه به درد مدیریت فرهنگی استان که چالش های فراوانی دارد، می خورد؟ یعنی اگر فردا نه مدیرکل حوزه استاندار که معاون استاندار و یا فلان مسئول و امام جمعه و .. انتقادی به وی کرد باید منتظر چه واکنشی باشیم؟ آیا کسی که اینچنین با بی اخلاقی تمام فردی را متهم می کند و از او آبرو می برد لیاقت مدیریت فرهنگی جامعه استانی را دارد و می تواند مروج اخلاق به خصوص در بین رسانه ها باشد؟
در هر صورت ماحوزی در این نیم روز چند مسئله را ثابت کرد که شناختی از عرصه فرهنگی استان ندارد و مناسب برای مدیریت فرهنگی در این استان پر چالش نیست و قطعا این را هم استاندار فهمیده و هم خودش که هم مدیریت را باخت و هم اخلاق را. پس باید خدا را شکر کرد که چالشی بر چالش های استان افزوده نشد.