تابناک کهگیلویه و بویراحمد ، سیاسی ، کتاب ” علل توسعه نیافتگی استــان کهگیلویه و بویراحمـد” به قلم دکتر ” عبدالخالق پادیاب ” توسط انتشارات “نودا ” به مدیریت آقای “کرمی زاده ” از فعالان فرهنگی استان در تهران منتشر شده است .
در این کتاب با شخصیت های سیاسی و فرهنگی استان کهگیلویه و بویراحمد در باب علل توسعه نیافتگی استان گفتگوهای خواندنی شده است که بصورت مجزا در بخش های مختلف در همین پایگاه اطلاع رسانی(آفتاب زاگرس) منتشر خواهد شد .
آنچه می خوانیم بخش هایی از گفتگوی خواندنی دکتر “پادیاب ” با ” قادر لاهوتی ” است که در ادامه می آید .
س: آقای منطقیان عنوان کردهاند که ما قصد کاندیداتوری نداشتیم و نه میخواستیم کاندیدا شویم. ولی آقای لاهوتی جلسهای ترتیب دادند که من و آقای رضا توفیق و مهندس طاهری و بقیه در آن حضور نداشتیم و اگر با ما مشورت کرده بود با توجّه به احترامی که برایشان قائل بودیم از ایشان حمایت میکردیم.
ج: این کذبِ محض است. خیلی از افرادی که در این جریانات بودند الآن زنده هستند. اولاً آقای منطقیان وقتیکه هنوز با آقای تاجگردون بودیم قلقلکش میشد برای اینکه نماینده شود و هرجا بلندگو میدید جوری صحبت میکرد که خودش را مطرح کند. ما بهخاطرِ احترام آقای تاجگردون خود را پس میکشیدیم وقتیکه آقای خاتمی رئیسجمهور شدند از ما فهرستی خواسته شد که الآن هم موجود است. ما دو نفر را برای فرمانداری کهگیلویه نوشتیم و آن را بنده تهیّه کردم و یک نسخه از آنهم نزد آقای تاجگردون هست.
ما آقای رضاتوفیقی و منطقیان را برای فرمانداری نوشتیم. حتّی آقای اولیا به من گفت که بگذارید تا فرماندار غیربومی باشد و حتی نادر تاجگردون هم پیشنهاد ما بود و استدلال هم این بود که خانواده شهید هستند. بعد دست گذاشتن روی آقای رضاتوفیقی چون خانواده شهید بود و آقای منطقیان یکی از دلایلِ کدورتش از ما این بود که خیال میکرد که من برای رضاتوفیقی بیشتر تلاش کردهام. چون آقای اولیا با ما خیلی عجین بود. علّتی هم داشت که اینجا جایش نیست چون از بالا به او توصیه کرده بودند.
آنموقع استان سه شهرستان داشت؛ گچساران، بویراحمد و کهگیلویۀ بزرگ. سیدباقر برای بویراحمد و تاجگردون برای گچساران و بنده را هم برای کهگیلویه میشناختند. هنوز هم این روند ظاهراً ادامه دارد و در تقسیمات استان چهره های شاخص اصلاحات اینها را میشناسند. چون با آقای تاجگردون آن کدورت پیش آمد و ما هم برای آقای رضاتوفیقی که از اینور مایه گذاشته بودیم و از آنطرف هم آقای منطقیان رنجش داشت و ناراحت بود ایشان به خانۀ قدیمیِ ما آمد و به ما گفت ما در جلسه شرکت نکنیم. بعدازاین جلسه تشکیل دادند برای اینکه آقای منطقیان را کاندیدا کنند و بعدازاین بود که عدهای هم به خانۀ ما آمدند و ما هم اعلام کاندیداتوری کردیم.
میتوانید از همین آقای صدوقی و آقای تاجگردون سؤال کنید و همینطور از آقایان بِهگام و حسنپور و مرحوم کریمپور که در قیدِ حیات نیستند، سؤال کنید تا آنها اعلام نکردند ما کاری انجام ندادیم. درواقع ما حرکت تدافعی داشتیم. بعد آنها از آقای بهرام تاجگردون دعوت کردند تا در دهدشت علیه ما صحبت کرد و توهینهایی داشت.
س: شما میگوید که بیشترین نقش را در فرماندارشدنِ آقای رضاتوفیق داشتید ولی آقای منطقیان بیان کردند که آقای رضاتوفیقی آمد و گفت که آقای لاهوتی بدون مشورتِ ما و شما جلسه برگزار کردند و اعلام کاندیداتوری کردهاند و گفتند که حالا خودمان چکار کنیم؟
ج: عرض کنم اتفاقاً عکسِ قضیه است. آقای منطقیان دوست من هستند. ولی این را عرض میکنم که چون شدی پیر و ضعیف، پردههای لاابالی میزنی. از همان رضاتوفیقی که اینهمه بلایا را هم به وجود آورد در مورد منش و شخصیّتِ فردیِ من سؤال کنید که آیا لاهوتی اهل دروغ و کموزیاد هست؟ آقای تاجگردون خودش گفتند که من به این خاطر منطقیان را کاندیدا کردم که آقای لاهوتی را کوچک کنم.
آقای رضاتوفیقی هم حرفش این بود که ما میخواستیم لاهوتی را تنها کنیم و روزی هم که آرا را اعلام کردند گفتند که ما اصلاً شوکه شدیم و گفتیم که اصلاً ایشان با توجّه به رأیِ فردی که داشت اینهمه را از کجا آورد؟ الآن آقای وحیدی شاهد هستند، میتوانید از او سؤال کنید؛ و آقای تقوی بخشدارِ لنده گفت من ششصد تُن آرد از طریق فرمانداری برای رأیآوردنِ منطقیان توزیع کردم. اگر شما میخواهید که به صدقِ مسائل برسید اگر واقعاً دغدغه دارید، از آقای اولیاء استاندارِ آن زمان سؤال کنید.
س: از آقای منطقیان در مورد دورۀ قبلیِ انتخابات سؤال کردم که چرا با توجّه به اینکه آقای هاشمی و آقای موحّد هر دو اصولگرا بودند و تنها کامرانی اصلاحطلب بود و خروجیِ جلسۀ اصلاحطلبان هم بود، از او حمایت نکردید؟ گفتند اولاً آقای لاهوتی باوجوداینکه رستاد نیاز به چهار هزار رأی داشتند و کاندیدای شورای ائتلاف اصلاحطلبان هم بودند و رئیس شورا هم آقای مسلمی بودند و آقای بدرقه هم بود که هر دو از دوستانِ آقای لاهوتی بودند و دکتر بنام هم حضور داشتند، حمایت نکردند.
ثانیاً درست است که کامرانی خروجیِ جلسه بود، منتهی کسانی که دعوت شده بودند، نیامدند و بدونِ هماهنگیِ ما، عدهای دیگر را دعوت کردند و ثالثاً اینکه گفت من رفتم منزل آقای لاهوتی و خدمتشان عرض کردم که آقای کامرانی بهدلیلِ اینکه در مرکز شهرستان، شناختهشده نیست و همینطور مشهور است که آقای کامرانی به بزرگواری رأی داده است پس تا روی شخصِ دیگری توافق کنیم. ولی آقای لاهوتی نپذیرفتند. چرا؟
ج: خیر، اصلاً اینجوری نبود. آقای پادیاب شما آدم تحصیلکردهای هستید. طبیعتاً از عرایضِ من هم برداشتهایی دارید. من در کلاس درس و در سخنرانی، هر جا حرفی بزنم، رفرنس میدهم. رقیبِ من آقای تاجگردون بود. استاندارِ وقت هم آقای اولیا بود. از آنها سؤال کنید. دقّت کنید کسانی که این جلسه را هم تشکیل دادند، قرارگذاشتند که چهارده نفر از طرفِ ما، چهارده نفر از طرفِ آنها باشد. آقای پرواز و رضاتوقیفی و خواجوی بودند، الآن آنها هستند، پژوهش کنید. دو نفر هم که ناظر بودند. آقای رضاتوفیقی در استان تشریف داشتند. آقای پرواز از طریق همان مجمعِ استان آمدند اینجا و جلسه تشکیل دادند و هرکس نیروی خودش را انتخاب کرد. تازه یک نکتهای میخواهم عنوان کنم که در تاریخ بماند،
آقای منطقیان شب آمدند منزلِ ما و من به او التماس کردم. البته ممکن است ایشان حرفِ دیگری بزند ما باید روبرو میشدیم. قران بگذارید جلوی آقای عسکری و خواجوی و بگو که شما شب خانۀ لاهوتی شام خوردید و رفتید، از آقای منطقیان پرسیدم که حرفِ حساب شما روی کامرانی چه هست. او میگفت که آقای وفایی را معرفی کنیم. خوب دقّت کنید.
همینجا نشسته بود گفتم شما به آقای وفایی بدهکاری. ولی من بدهکار نیستم. ایشان در پایتخت کروبی (الیگودرز) فرماندار احمدینژاد بود. ما چطوری میتوانیم ایشان را کاندیدا کنیم. میگفت من داخلِ شهر دیدم که برای آدمهای یتیم گریه میکرد. گفتم این چه ربطی به این مسأله دارد؟ بعد یک پیشنهاد دیگر به او دادم. گفتم اگر کامرانی را قبول ندارید شما یک نفر و من هم یک نفر را مطرح کنیم و بین آنها قرعهکشی کنیم. این حتّی بعد از خروجیِ جلسۀ مجمع بود.
آقای پادیاب اگر هنوز به این معلّم با این سَرِ سفید اعتماد ندارید، از آقای سیفالسادات سؤال کنید. هر رفرنسی هم که معرفی میکنم کسانی هستند که پاندولشان آنطرفی میزند؛ عقربۀ ساعتشان آنطرفی میچرخد. در منزلِ آقای راد، بازهم گفتم اگر این را هم قبول ندارید یک نفر را شما معرفی کنید و یک نفر را هم من و آقای صوفی انتخاب کنند، آقای صدوقی و اخلاقی و کامرانی و آرام و سینفری حضور داشتند، بپرسید. تازه من در جلسهای به آقای منطقیان قول دادم که اگر تأیید شد و به او گفتم که علیرغم اینکه میدانم در ماهِ محرّم و صفر در سپاه سینه زدید و توبهنامه نوشتی و دستبوسی کردید، ولی من هیچکاری نکردم.
اعتراض هم به ردِّصلاحیّتِ خودم نکردم. اگر تائیدِ صلاحیت شدید، از شما حمایتِ جدّی میکنم و در روستای نهضتآباد به استقبالتان میآیم. آقای پادیاب به شَرَفِ هرچه مرد هست برای یک تبرئۀ تاریخی که خودم را از فشار افکار عمومی رها کنم به استقبالش میرفتم و از او حمایت میکردم. به او گفتم که میدانم که اگر در دورههای قبل به استناد یکبند ردِّصلاحیّت شدید، این بار به استناد دو بند ردِّصلاحیّت میشوید. اصلاً من دنبال مفرّی بودم که خودم را از زیر بار فشار افکار عمومی آزاد کنم.
منتهی بعضی از این بچههای اینطرفی (ثلاث) مثل رضاتوفیقی، اسماعیلی و شاپورِ شرافت، بهخاطرِ اینکه قصد داشتند به انتخابِ موحّد کمک کنند، شعار «یک بویراحمدی» را مطرح کردند و توپ را در میدان آنها انداختند تا در منطقۀ بویراحمد دوقطبی شود و رأی ثلاث به صندوقِ موحّد ریخته شود. تا دوباره موحّد موفق شود. من جلوی این فتنه را گرفتم. دقّت کنید تا این حد اینها نقشه داشتند. آقای پادیاب این نکته را ثبت کنید، به لباس خیرخواهانۀ بویراحمد امّا به نفع جناب موحّد وارد شدند.