«شیطان جمهوری» لقبی است که مخالفان «ژان ماری لوپن»، رهبر کهنسال پیشین حزب «جبهه ملی» فرانسه، برای او برگزیده بودند.
کد خبر: ۱۴۴۲۴۱
تاریخ انتشار: ۲۳ آذر ۱۳۹۴ - ۱۱:۴۲14 December 2015
«شیطان جمهوری» لقبی است که مخالفان «ژان ماری لوپن»، رهبر کهنسال پیشین حزب «جبهه ملی» فرانسه، برای او برگزیده بودند. با وجود آنکه «مارین لوپن»، دختر جانشین او، سعی کرد چهره تلطیفشدهای از آن جریان راستگرای افراطی به نمایش بگذارد بااینحال، هنوز هم تصور قدرتگیری این جریان که از سوی منتقدانش «فاشیستی» قلمداد میشود، بهویژه در انتخابات ریاستجمهوری سال ٢٠١٧ به کابوس محافظهکاران و سوسیالیستها تبدیل شده است به گونهای که «فرانسوا اولاند»، رئیسجمهوری فرانسه، پس از موفقیت اخیر جبهه ملی در دور اول انتخابات منطقهای و کسب بیشترین آرا در شش منطقه از ١٣ منطقه، خواستار اتحاد با راستهای میانه برای جلوگیری از به قدرترسیدن این جریان سیاسی شد.
به گزارش اعتدال، روزنامه شرق نوشت: علاوه بر همجنسگرایان، اصلیترین هدف هجمه جبهه ملی فرانسه، مهاجران هستند؛ از مسلمانان تا یهودیان. «یک میلیون مهاجر برابر با یک میلیون فرانسوی بیکار» شعار جبهه ملی فرانسه در دوران رهبری ژان ماری لوپن بود که یادآور شعار «۵٠٠ هزار بیکار، ۴٠٠ هزار یهودی» دوران حکومت نازیها در آلمان تحت رهبری «آدولف هیتلر» است.
تمرکز اصلی جبهه ملی فرانسه در انتخابات ریاستجمهوری سال ٢٠١٢ میلادی روی مسائل داخلی از جمله امنیت و سیاستهای مهاجرتی بود و جز در رابطه با اتحادیه اروپا و حمایت از خروج فرانسه از آن اتحادیه، آن جریان سیاسی اظهارنظر دیگری درباره سیاست خارجی نداشت. در انتخابات اخیر نیز لوپن با بهرهمندی از فرصت ایجادشده پس از حوادث تروریستی اخیر و دیوانهوارخواندن سیاست پذیرش دولت و حمله شدید به اولاند، اهداف خود را پیش میبرد. بااینحال، مارین لوپن، رهبر آن حزب، درباره سیاست خارجی و اهدافش سکوت نکرده و رفتار سیاسی او نیز این موضوع را نشان میدهد.
در انتخابات اخیر علاوه بر تمام جناحها و چهرههای سیاسی داخلی، بازیگران اروپایی و آمریکا نیز از موفقیت جبهه ملی راضی نبودند. شاید هیچکس به اندازه «ولادیمیر پوتین»، رئیسجمهوری روسیه، از برد جبهه ملی خوشحال نشده باشد. اگر در دوران شوروی «کگب» با استفاده از «اقدامات فعال» به حمایت از سازمانهایی در غرب میپرداخت که اکثر احزاب طرفدار روسیه و کمونیست بودند، امروز کرملین خلاف احزاب کمونیستی سابق، از احزاب راستگرای افراطی در اروپا حمایت مالی و سیاسی میکند که خواستار تقویت نئوفاشیسم هستند. شاید بیشتر شبیه رمانهای پلیسی و جاسوسی به نظر برسد، اما واقعیت آن است گزارشهایی از سوی رسانههای مختلف منتشر شدهاند که این موضوع را تأیید میکنند. برای مثال، روزنامه «گاردین» در دسامبر سال ٢٠١۴ میلادی گزارش داد روسیه با ارائه کمک مالی به احزاب اروپایی راستگرای افراطی مخالف اتحادیه اروپا، برای تضعیفکردن آن نهاد تلاش میکند. صحت این گمانهزنی زمانی قوت گرفت که «مارین لوپن» در نوامبر سال ٢٠١۴ میلادی تأیید کرد وامی ٩. ۴ میلیون یورویی را از بانک «فرست چک راشن» در سپتامبر همان سال دریافت کرده بود. او ضمن دفاع از اقدام خود، گفته بود با بانک به توافق رسیده و از این موضوع بسیار خرسند است، اما به نظرش مسخره است که مخالفانش دریافت یک وام را نشانهای از موقعیت و موضع آن جریان سیاسی در قبال مسائل بینالمللی قلمداد کردند. او کسانی که جبهه ملی را به کمکگیری از روسیه متهم کرده بودند، افرادی دانست که نظراتی ظالمانه و توهینآمیز را بیان میکنند. لوپن استدلال کرد زمانیکه بانکهای اروپایی حاضر به پرداخت کمک نبودند، جبهه ملی چاره دیگری جز روآوردن به نهادهای مالی روسی نداشت.
بااینحال، جبهه ملی اولین جریان راستگرای افراطی نیست که از روسها و نهادهای مالی آن کشور وام و کمک مالی دریافت میکند. پیش از آن نیز درباره حزب «شفق طلایی» یونان، حزب «جوبیک» مجارستان و حزب «آزادی» اتریش گزارشهایی وجود داشتهاند که نشان میدهند آنها از روسها کمک دریافت کردهاند.
گزارش «تایمز» نیز نشان میدهد روسیه در جریان برگزاری همهپرسی در شبهجزیره «کریمه» برای الحاق آن منطقه از اوکراین، از نمایندگان تمام احزاب راست افراطی اروپا برای نظارت بر روند برگزاری انتخابات دعوت به عمل آورده بود.
در آن زمان، نمایندگان جبهه ملی فرانسه با این هدف به روسیه سفر کردند تا به گفته خود، «درک بهتری از زندگی واقعی در آن کشور به دست آورند» و علیه «اطلاعات غلط و تحریفشده رسانههای غربی» مقابله کنند. این سفر از سوی بنیاد روسی برای صلح سازماندهی شده بود که ریاست آن را «ولادیمیر ژیرینووسکی» برعهده داشت که از نمایندگان ملیگرای افراطی در دومای روسیه محسوب میشود. او سفر هیأت جبهه ملی را تحسین کرد و از آن به عنوان «بزرگترین هیأت سیاسی و پارلمانی غربی» از زمان «بهار کریمه» یاد کرد که اشارهاش به الحاق آن منطقه به روسیه و جداشدن از اوکراین بود.
ناظران جبهه ملی فرانسه اعلام کردند انتخابات کریمه نهتنها معتبر بود، بلکه «مشروعیت مضاعف» داشت، چراکه از سویی بیانگر اراده آزادانه روسهای ساکن منطقه بود و از سوی دیگر، مشروعیت سیاسی را به همراه داشت و بازتابی از گزینهای دموکراتیک و انتخابی مردمی بود.
در مقابل، «لودویک دودان»، سخنگوی لوپن، انقلاب کییف را غیرمشروع خواند. او نتایج همهپرسی کریمه را نشانهای از تمایل احساسی به روسیه از سوی اکثریت مردم منطقه خواند و اظهار کرد کریمه از نظر تاریخی نیز بخشی از روسیه مادر بوده است. او تحریمهای وضعشده علیه روسیه را ناعادلانه قلمداد کرد و گفت این موضوع سبب ایجاد عدم توازن در عرصه سیاسی شده و سیاستهای غرب در برابر روسیه را بسیار خطرناک خواند.
در فرانسه این سفر با انتقادات زیادی همراه شد. وزیر خارجه آن کشور این سفر را شوکآور خواند، درحالیکه مجلس ملی تلاش کرده بود تا از سفر نمایندگان مجلس جلوگیری کند. دراینمیان رییس «گروه دوستی فرانسه و روسیه» از حزب «سوسیالیست» در مجمع ملی آن کشور، نیز سفر صورتگرفته را خلاف سنتهای جمهوری و آسیبزننده به دیپلماسی فرانسوی قلمداد کرد. در جریان آن سفر، یکی از سناتورها در مسکو تیشرتی را خرید که روی آن نوشته شده بود: «اوباما تو یک عوضی هستی». درنهایت، نمایندگان جبهه ملی اظهار کردند ساکنان کریمه از الحاق به روسیه خوشحال هستند.
این اما نخستین باری نبود که روابط نزدیک و خاص سیاسی و دیپلماتیک جبهه ملی فرانسه با روسیه آشکار میشد. در ژوئن سال ٢٠١٣ میلادی لوپن به طور رسمی از مسکو بازدید کرد. این بازدید با دعوت از سوی «سرگئی ناریشکین»، معاون دوما، صورت گرفته بود. در جریان این سفر، لوپن با «دیمیتری روگوزین»، معاون نخستوزیر روسیه، نیز دیدار کرد و دوطرف درباره منافع مشترک با یکدیگر صحبت کردند؛ از وضعیت ناآرام سوریه، چشمانداز قوانین اتحادیه اروپا تا موضوع ازدواج همجنسگرایان. روگوزین شخصی است که در سال ٢٠٠۵ میلادی در جریان برگزاری یک تظاهرات ضدمهاجرت شعار «مسکو را از آشغال تمیز و پاک کنید» را سر داد که منظور او از «آشغال» خارجیها و مهاجران بودند. در آوریل سال ٢٠١۴ میلادی فقط چند هفته پیش از انتخابات پارلمانی اروپا، لوپن برای دومین بار به مسکو رفت و کمتر از یک سال، دو سفر به روسیه انجام داد. او بار دیگر با مقامهای قبلی دیدار کرد و گفت موضع اتحادیه اروپا در قبال روسیه بر سر منازعه اوکراین در راستای روابط دوستانه سنتی فرانسه و روسیه و بر پایه منافع اقتصادی فرانسه و هیچیک از کشورهای اروپایی نبوده است. لوپن در جریان این سفر ضمن انتقاد از موضع اتحادیه اروپا در قبال روسیه و بحران اوکراین، آن را جنگ سردی علیه روسیه اعلام کرد. او اظهار کرد کریمه بخشی از خاک روسیه است و نهایت چیزی که پوتین به ساکنان روستبار کریمه داد، حق الحاق دوباره آنان به سرزمین مادریشان بود.
واکنش جبهه ملی در مواجهه با تحریمهای اتحادیه اروپا علیه روسیه نیز جالب توجه بود. در سپتامبر ٢٠١۴ زمانی که دولت فرانسه در همراستایی با تصمیم سایر کشورهای اروپایی، خود را متعهد به تعویق در تحویل کشتیهای تهاجمی کلاس میسترال به مسکو دانست، جبهه ملی باشدت با این تصمیم مخالفت کرد و به طور آشکار از دولت اولاند خواست تا قرارداد فرانسه و روسیه را که در سال ٢٠١١ میلادی امضا شده بود اجرا کند. جبهه ملی در آن زمان دولت فرانسه را متهم به تأثیرپذیری از فشارهای خارجی به طور خاص از آمریکا، بریتانیا و آلمان برای به تعویقانداختن تحویل کشتیها به روسیه کرد.
رهبر جبهه ملی فرانسه در بحران سوریه نیز قویا از موضع روسیه حمایت کرده است. او در سال ٢٠١٣ میلادی در مصاحبهای با کانال تلویزیونی «سما تی وی» که مالکیت آن متعلق به «رامی مخلوف»، پسرعموی «بشار اسد»، رئیسجمهوری سوریه، است ضمن محکومکردن کمک کشورهای غربی و کشورهای عربی حوزه خلیجفارس به مخالفان اسد، گفت آنان با این کار فقط به تقویت «بنیادگرایی مذهبی» کمک کردند. لوپن دولتهای غربی را به اجرای سناریویی مشابه لیبی در سوریه متهم کرد. او هشدار داده بود ادامه این روند به تأسیس حکومتی مذهبی و اجرای قانون شریعت در سوریه خواهد انجامید که به ضرر حقوق و آزادیهای فردی تمام شهروندان بهویژه زنان خواهد بود. لوپن در آن مصاحبه، ترکیه را متهم به جاهطلبی برای کسب قدرت رهبری منطقه کرد و گفت آن کشور در همکاری با قطر و عربستان سعودی، به بحران سوریه دامن میزند.
مارین لوپن طرح مشابه حزب «فجر طلایی» یونان را برای گسترش همکاریها با روسیه ارائه داده بود. از نظر او نخستین قدم در این راستا باید تشکیل ائتلافی سهجانبه میان پاریس، برلین و مسکو باشد. او در ژوئن سال ٢٠١٣ میلادی در جریان سخنرانیای در انستیتو دولتی روابط بینالملل مسکو، گفته بود: «من متوجه نمیشوم ناتو میخواهد از ما در برابر چه دشمنی محافظت کند». او در همان سخنرانی از اتحادیه اروپا به عنوان «سگ پودل» تابع آمریکا یاد کرده بود. یکی از نمایندگان جبهه ملی نیز از پوتین به عنوان امید جهان علیه تمامیتخواهی جدید یاد کرده بود که معنای آن «الیگارشی مالی آمریکایی و اروپایی» بود.
شواهد اینچنینی برای هر ناظر مسائل سیاسی، پرسش درباره چرایی تعامل میان راستگرایان افراطی و روسیه را مطرح میکند که باید از جنبههای مختلف مورد بررسی قرار گیرد. در بعد ایدئولوژیک، ایدئولوژی پوتین بر این مبناست که غرب (آمریکا و اتحادیه اروپا) در حال زوال است و نابودی آن غیرقابل اجتناب است. بسیاری از رهبران احزاب راست افراطی اروپا در این دیدگاه با او همعقیده هستند و باور دارند که غرب بیمار شده و این به دلیل جداافتادن غرب از ارزشها و میراث فرهنگی اصیل بوده است. با وجود آنکه برای اکثریت سیاستمداران اروپایی سیاستهای پوتین «محافظهکارانه» و «ضددموکراتیک» محسوب میشود، برای راستگرایان افراطی اروپایی این سیاستها دلپذیر هستند. راستگرایان افراطی اروپایی از جمله مارین لوپن، پوتین را یک میهنپرست واقعی و مدافع ارزشهای اروپایی و «میراث مسیحی و تمدن اروپایی» قلمداد میکنند. «گابور وونا»، رهبر حزب ملیگرای افراطی جوبیک مجارستان، نیز احساس تمایل خود به پوتین را پنهان نکرده و گفته بود اروپاییها در یک کشتی در حال غرقشدن هستند. او اشاره کرده بود آنان در حال از دستدادن ارزشهای اروپایی و ریشههای سنتی و فرهنگی خود هستند و باید به بازسازی روابط با تنها نماینده فرهنگ سنتی و ریشهدار در شرق بپردازند تا این میراث احیا شود که اشاره او به روسیه بود. او در جریان، یک سخنرانی در دانشگاه «لومونوسوف» در مسکو در می سال ٢٠١٣ میلادی گفته بود امروز روسیه بهتر از آمریکا نماینده ارزشهای اروپایی است و از فرهنگ مبتنی بر پول پیروی نمیکند.
از منظر ارزشهای اجتماعی نیز رویکرد پوتین شباهت و همسانی زیادی با احزاب راستگرای افراطی دارد. پوتین بارها تأکید کرده نیاز به مقابله با «پروپاگاندای همجنسگرایی» وجود دارد و این موضوع ارزشهای خانوادگی را تهدید میکند. او گفته بود خلاف لیبرالیسم غربی، در روسیه حقوق همجنسگرایان معنا ندارد. در ژوئن سال ٢٠١٣ میلادی روسیه قانونی را تصویب کرد که هرگونه «تبلیغات روابط جنسی خارج از سنت» را ممنوع میکرد. جای تعجب ندارد که سازمان جوانان جبهه ملی فرانسه نیز از این موضوع حمایت کرد و خواستار اتخاذ خطمشی مشابه در فرانسه شد.
در بعد مسائل بینالمللی، مانند پوتین سیاستمداران راست افراطی نیز مخالف جهانیشدن هستند و آن را نیرویی میدانند که ملت-دولت و ساختار و اقتدار آن را نابود میکند. آنان اصولا نگران چند فرهنگگرایی هستند و آن را تهدیدی علیه فرهنگ و سنتهای ملی میدانند. پوتین گفته بود چند فرهنگگرایی در غرب شکست خورده، چراکه مصنوعی، ساختگی و فاقد ریشه بوده است. تمام راستگرایان افراطی اروپایی نیز با این موضوع موافق هستند و باور دارند که چند فرهنگگرایی در کنار مهاجرت ناخواسته ازآسیا و آفریقا به اروپا مشکلاتی را ایجاد کرده است.
موضوع دیگر پدیده نابودی نسل اروپایی است. احزاب راست افراطی اروپا با انگیزههای آشکار و نهان نژادپرستانه و بیگانههراسانه، معتقدند جهانیشدن و مهاجرتهای ناخواسته سبب میشوند تا دیگر تمدن بزرگی وجود نداشته باشد.
در بعد اقتصادی نیز همانگونه که پوتین خود را نمادی از گذار روسیه به دوران قدرتمند پس از ضعف دوران هرجومرج پس از سقوط شوروی و دوران پساجنگسرد معرفی میکند، راستگرایان افراطی اروپایی او را ستایش میکنند؛ از جمله «نایجل فاراژ»، رهبر حزب «استقلال» بریتانیا، که گفته بود استراتژی او در کنترل دولتی بر اقتصاد روسیه کارآمد بوده است. راستگرایان افراطی اروپایی شعارهای ضدسرمایهداری میدهند و ماهیت مصرفی سرمایهداری غربی را رد میکنند.
همچنین راستگرایان افراطی اروپا و روسیه هر دو مخالف ناتو هستند. راستگرایان افراطی باور دارند که ناتو مانع استقلال عمل کشورها در تنظیم سیاست خارجی مستقلشان شده است. برای آنان، ناتو ابزار واشنگتن در راستای اجرای سیاستهای آمریکا با هزینه اروپاست؛ درنتیجه، نزدیکی به روسیه میتواند اهرمی برای مقابله با قدرت آمریکا و نفوذ آن کشور بر اروپا باشد. مخالفت با اتحادیه اروپا نیز نقطه اشتراک مهم دیگر آنان با روسیه بوده است. احزاب راست افراطی به اتحادیه اروپا و کارکرد آن بدبین هستند، چراکه باور دارند آن نهاد، حاکمیت ملی دولتها را نقض کرده است. بسیاری از آنان باور دارند که فروپاشی اتحادیه اروپا سبب احیا و تقویت دوباره ارزش واحد پول ملی کشورهای اروپایی خواهد شد.
نوع اداره روسیه از طریق مشت آهنین نیز نکته جذاب دیگری برای راستگرایان افراطی اروپاست. آنان از پوتین نماد یک رهبر اقتدارگرا را در ذهن دارند. اکثر راستگرایان افراطی، او را رهبری ملیگرا و میهنپرست میدانند که خواستار احیای غرور ملی روسی است. روی دیگر سکه نیز آن است که روسیه با استفاده از قوه قهریه درصدد اعمال قدرت ملی روسی در فراتر از مرزهای آن کشور از جمله در کریمه است که مورد حمایت لوپن قرار گرفت و آن را کار خوبی برای روسیه و روسها دانست. روحیه توسعهطلبانه جنبشهای راست افراطی سبب میشود تا آنان به روسیه و پروژه پوتین احساس نزدیکی بیشتری کنند.
از نظر ژئوپلیتیک، بسیاری از احزاب راست افراطی به روسیه به دیده کشوری مینگرند که توانسته استقلال خود را از ناتو کسب کند، لیبرالیسم غربی را نادیده گیرد و حاکمیت خود را در مواجهه با غرب احیا کند. ویژگی ضدآمریکایی این جریانات سبب میشود تا آنان به روسیه نزدیکتر شوند. پوتین در سخنرانیای در سپتامبر ٢٠١٣ گفته بود باید به ارزشهای سنتی بازگشت و هویت ملی را احیا کرد. او چند فرهنگگرایی را تهدیدی علیه حیات بشری قلمداد کرده بود و جهانیشدن را نیروی نابودکننده دولت-ملت قلمداد کرد و از فراموشی خاستگاه مسیحی و در حال زوالبودن غرب گفت. پوتین در این سخنرانی افزود: «جامعه یوروآتلانتیک پاسخگوی مشکلات نیست، بلکه خود ریشه مشکلات است».
اگر احزاب راست افراطی به روسیه به عنوان متحدی استراتژیک در مقابله با اتحادیه اروپا و تضعیف ناتو مینگرند، کرملین نیز دیدگاه مشابهی به آنان دارد. این احزاب به مسکو کمک میکنند تا نفوذ ژئوپلیتیک خود را در جنوب شرقی و غرب اروپا گسترش دهد. ویژگی ضدلیبرالی، باور به اقتدارگرایی، محافظهکاری اجتماعی، سنتگرایی و ضدیت با ایدئولوژی غربی ویژگی مشترک بخش اعظم احزاب راست افراطی با روسیه هستند.
از دید احزاب راست افراطی ازجمله جبهه ملی فرانسه، روسیه از نظر ژئوپلیتیک بدیلی در برابر اتحادیه اروپا و ناتو و مهارکننده تعمیق پروژه ادغام اروپایی و افزایش مداخلات آمریکا در امور دفاعی کشورهای اروپایی است که از دید این احزاب ناخوشایند و مغایر با رویکرد ملی نسبت به حاکمیت دولتها و موضوع استقلال است. از این دیدگاه، احیای قدرت روسیه نهتنها به عنوان یک تهدید از سوی آن احزاب قلمداد نمیشود، بلکه تغییری خوشایند است که میتواند به توازن قوا در اروپا و تسهیل مسیر انحلال اتحادیه اروپا و ناتو بینجامد.
پیروزی احزاب راست افراطی در کشورهای اروپایی میتواند بر دولتهای ملی فشار وارد آورد که موضع دوستانهتری در قبال مسکو اتخاذ کنند. آنان خواستار تغییرات بنیادین در سیاستهای اتحادیه اروپا هستند. آرزوی آنان چرخش قاره سبز به سوی کرملین و ترک آمریکاست.