دو مجری که به بهانه خنداندن دیگران به قوم لٌر توهین نمودند باید فرق لودگی و طنز را بدانند و جایگاه قومیت ها را بشناسند.
کد خبر: ۳۹۱۶۴۰
تاریخ انتشار: ۱۹ اسفند ۱۳۹۵ - ۱۲:۳۴ 09 March 2017
هر سخن خنده داری که بدون فکر در دهان میچرخد را که نمیشود طنز نامید. طنز ساختار دارد. تکنیک دارد. طنز یکی از گونه های ادبی و هنری تفکر انتقادی است. به گفته‌ی چرنیشفسکی : طنز، آخرین مرحله‌ی تکامل نقد است. طنز، تصویر هنری ِ جمع تناقض‌ها و تضادهای درونی و بیرونی انسان و جامعه در لحظه و تاریخی واحد، با بیان و لحنی نیش‌خند آفرین است. هنر طنز پرداز کشف و بیان هنرمندانه و زیبا شناختی عدم تناسب در این متناسبات است. از کسی که پیشه اش هنر است انتظار نمیرود که بدون درک معنای درست طنز و انواع آن چون هجو؛ هزل و فکاهی، و تشخیص مرز لودگی به سراغ آن برود.
در تعریف هجو گفته‌اند : هجو، یعنی بر شمردن عیب و نقص افراد، از روی غرض شخصی، به قصد تحقیر و تخریب، با زبان و لحنی زننده و بی پرده، هجو ضد مدح است. طنز شکل پالایش و تکامل یافته‌ی هجو است. در حقیقت طنز پرداز در برشمردن عیب و نقص افراد، دارای غرض اجتماعی است نه شخصی، قصد وی اصلاح و آگاه کردن افراد است نه تحقیر و تخریب آنان، زبان و لحن آنان گزنده و کنایی است. طنز از تعصب و خشک اندیشی به دور است. هدف این گونه از ادبیات بر طرف کردن کاستی ها و مشکلات اجتماعی است. که مغز تلخ حقیقت را با روکشی شیرین می پوشاند. اما شوخی و طنز حد و مرز دارد. نباید به گونه ایی پرداخته شود که توهین تلقی شده و حرمت را از بین ببرد. به طوری که آنقدر پیش برویم که تحقیر را به دنبال داشته باشد و برای توجیه آن، به طرف مقابل بگوییم بی جنبه. طنز به نوعی تیغ جراحی است نه چآقوی آدم کشی. هر دو تیز و برنده اند اما یکی نجات بخش است و دیگری نابودگر. حتی در تیغ جراحی باید مراقب بود تا به بافت های سالم صدمه وارد نشود.
 این سوال پیش می آید که آیا مگر نه این است که همه ی گونه های ادبی و هنری در خدمت سازندگی و بالندگی هستند؟ مگر بشریت به دنبال صلح و همبستگی نیست. پس نمی توان شاخه ای از ادبیات و هنر را به مرداب تخریبگری آلوده کرد.
آیا خنداندن جمعیتی به واسطه ی ترکیب کلمات متناقض و خنده دار، بدون پشتوانه فکری می تواند نشان دهنده توان طنزپردازی باشد؟ فرق بین هنرمند ملی و یک مسخره گر چیست؟ هر دو صدای قهقه ی اطرافیان را بلند می کنند،  اما کار هنرمند اندیشه در پی دارد و دیگری هیچ.
چند روزی است خبرهای توهین دو نفر از طنزپردازان ایران، محمود شهریاری مجری با سابقه تلویزیون و حسن ریوندی، به قوم غنی و اصیل لر داغ شده است. فیلمی که در فضای مجازی منتشر شده گویا مربوط به هفت سال پیش است. به همین بهانه به سراغ طنز و هجو رفتیم و  به دنبال حفظ حرمت های قومی در میان این شوخی ها و خنده ها میرویم.
هویت قومی و هویت ملی جدایی ناپذیرند. چنان وجودیت ژرفی دارند که نمی توانند بازیچه قرار گیرند. ایران سرزمینی است که در قلب تمدن های گوناگون واقع شده است، و قومیت های مختلف در آن می زیسته اند. یکی از این قوم های اصیل ایرانی که هویتی به بلندای تاریخ بشر دارد، قوم لر است. 
قوم لُر عمدتاً‌ در لرستان، چهارمحال، ايلام و كهكيلويه و بويراحمد و بخش‌هايي كوچك‌تر از اين نژاد در همدان، اصفهان، فارس،‌ استان خوزستان‌ و استان مركزي ساكن‌اند. از يك‌صد هزار سال پيش،‌ در لرستان‌ انسان‌هايي مي‌زيسته‌اند. آريايي‌ها چهار هزار سال پيش به لرستان آمدند و با ساكنان آن، «كاسيت‌»ها يا «كاسي»‌ها، درآميختند. بخشي از اين بوم را نيز عيلامي‌ها در دست داشتند اما اين بخش‌ استقلال سياسي و حكومتي داخلي داشتند. كاسيت‌ها قومي هنرمند بودند كه آلياژ مفرغ كشف آنان بود. دو سده پس از ورود آريايي‌ها به لرستان،‌ كاسي‌ها، بابل را تسخير كردند و حكومتي شش‌سده‌اي در آنجا بنيان نهادند. نام لرستان تا اين زمان كاسي بود. حدود سه هزار سال پيش‌،‌ آريايي‌هايي ديگر، مادها و پارس‌ها، بر كاسي غلبه كرده، حكومت خود را در غرب ايران برپاي داشتند. از آن پس سلسله‌هاي شاهي در ايران شكل گرفتند كه از آن‌ها،‌ ساسانيان توجهي افزون‌تر به لرستان نشان دادند و بناهايي بسيار از دوران ايشان در اين خطّه باقي است.
اين بوم، از آغاز، بوم هنرها بوده است. نمونه ی آن هنر پيشرفته ی كاسيت‌ها و آثار مفرغي ارجمندشان است. اين قوم از پيشرفته‌ترين صنعت فلزكاري كه با هنري شگفت‌ آميخته بوده است،‌ بهره‌ داشته‌اند و «عصر طلايي هنر» عنوان دوره اوج هنر مفرغ و صنعت فلز در اين منطقه است. در تاريخ و فرهنگي چنين دور و دير،‌ انواع هنرها رونق و رواج داشته‌اند.
از مشاهیر و قهرمانان آن که در قلب خود جای داده است می توان به لطفعلی خان زند، آریو برزن، علیمردان فیلی، رئیس علی دلواری، نام ببرم. از کدام یک بگویم تا چنین سخن به هرزه گویی نسبت به این قوم نبرند. همین مردمان لر تبار بودند که برای آبروی هم وطن و صیانت از وطن جنگیده اند. زمین خورده اند تا نفس های من و تو باقی باشد و دومین استان جنگ زده تاریخ 8 ساله دفاع مقدس باشند. حیف که نام و نشان این قهرمانان بر پیشانی پر افتخار قوم لر را چنان که باید معرفی نکرده ایم، تا جایگاه واقعی لر حفظ شود. در حق خودمان اجحاف کرده ام. 
تاریخچه ی لر فراتر از گنجاندن در این مقاله است. اما چه خوب است پیش از سخن گفتن چه جد چه نغز و هزل درباره ی قومی، کمی مطالعه کنیم و نسبت به آن آگاهی داشته باشیم. این وظیفه برای اهل فرهنگ و هنر بیش از پیش ضروریست، چرا که خود آنان ترویچ کننده ی فرهنگ هستند. 
باید مراقب بود طنز و شوخی درباره قوم و نژادی از حد اهانت و هتک حرمت عبور نکند. فردی با به سخره کشیدن یک قوم اصیل و غنی در نقش و نگار هویت آن قوم خدشه ایجاد نمی کند جز اینکه شخص از مرز بی ارزشی می گذرد و در دره ی لودگی سقوط می کند. چه آنکه نمونه ی سطحی و بدون جایگاه ادبی، طنزها و هجو ها درباره قومهای مختلف ایران در فضاهای گوناگون دیده میشود.
چه خوب است که نگذاریم این جریانات بی مایه با پررنگ کردن تعصب بی جا به راحتی رشته های کهن همبستگی  قومی و ملی مان را پاره کند. نگذاریم با واکنش های شدید و پاسخ های بدتر به حرفهای ناهنرمندانه و بی ارزش، بر اختلاف ها دامن بزنیم.
هنر آن است که به این بافت در هم تنیده گره های تازه بزنیم.


یادداشت:  سیده زینب شاهرخی





منبع: تابناک
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار