کد خبر: ۳۹۸۳
تاریخ انتشار: ۲۱ بهمن ۱۳۹۳ - ۰۱:۰۵ 10 February 2015

مقاله حاضر بخشی از کتاب بسیار مفصل سلطه شیطان که در سال 1385 گردآوری و به قلم تحریر در آمده است به شرایط آن زمان و اهداف آمریکا از حمله به عراق و سایر موضوعات مربوط به این حمله میپردازد.

لذا بدلیل گذشت زمان برخی حکومتها از جمله ریاست جمهوری آمریکا و تیم همراهش،سران رژیم صهیونیستی و غیره تغییرا کرده اند.

اما قابل توجه اینکه در لابه لای این مطالب به موضوعاتی از جمله سوریه ،ایران و لبنان اشاراتی شده است که مطالب ان زمان اکنون در حال تحقق است.

لذا مطالعه دقیق این مطالب برای دست یافتن به اهداف شوم و بلند مدت آمریکا در منطقه الزامیست.

پس از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي، دولت آمريكا اهداف و سياستهاي خود را در راستاي تثبيت نظام تك قطبي بنا نهاد. وقوع حوادث تروريستي 11 سپتامبر فرصت طلايي را  براي رهبري جهان در اختيار آمريكا گذاشت و نومحافظه كاران نيز بخوبي از اين فرصت استفاده كرده و توانستند بعد از حادثه مذكور نظام «تك قطبي» را كه در دهه 1990 نتوانسته بود استقرار يابد، آن گونه كه خود مي‌خواهند تثبيت نمايند.

در اين مقطع، زمامداران آمريكا جهت دستيابي به اهداف خود، رويكرد و نگرش تازه‌اي را به مسائل بين‌المللي اتخاذ نمودند و ساختار نظامي را جايگزين ساختار قانوني نموده، رعايت قواعد و اصول بين‌المللي و احترام به آنها را كنار گذاشتند.

استراتژي جديد آمريكا جهت استقرار نظام «تك قطبي» بر اساس سركوب و برخورد با واحدهاي ضعيف و نه قدرتمند تبيين شد . لذا بعد از حمله به افغانستان، اعلام نمود كه در دنيا كشورهايي هستند كه محور شرارتند و كشورهاي ايران و كره شمالي و عراق را در اين ليست جاي داد. منتهي رژيم عراق بنا به دلايلي در الويت قرار گرفت.

بعد از حمله عراق به كويت درسال 1990, نگاه دولتمردان آمريكا به رژيم عراق اين گونه بود اين كشور دو جنگ را پشت سر گذاشته و در داخل نيز با شورشيان و معترضان روبرو بوده است.

بنابراين وجود يك كشور ضعيف در منطقه نه تنها خطري براي آمريكا ايجاد نمي‌كند، بلكه دستاويز خوبي براي استمرار حضور آمريكا در خليج فارس، به بهانه حفظ امنيت و حمايت از كشور‌هاي منطقه در مقابل خطر احتمالي رژيم عراق به اين كشورها بود. پس آمريكا صدام حسين را حفظ كرد.

مدت ها پيش از ۱۱ سپتامبر، پيش از آغاز نخستين بازرسيها در عراق، گروهي كوچك از مقامات وكارشناسان ذي نفوذ در واشنگتن خواهان تغيير حكومت در عراق بودند.

برخي از آنان نیز اصلاً نمي خواستند جنگ ۱۹۹۱ خليج فارس را به پايان برسانند. بسياري از آنان اكنون مقامات دولت آمريكا هستند.اما در سیاست و نگرش هیئت حاکمه عراق مسائلی وجود داشت که آمریکا را مصمم به براندازی حکومت آن کرد.مسائلی چون :

1ـ موضع گيري رژيم عراق در قبال مسأله فلسطين و دشمني آن با اسرائيل و تحريك اعراب براي مبارزه با اسرائيل از عوامل سرنگوني صدام حسين بود.

 بطور كلي رژيم عراق در مقايسه با دولتهاي عربي، ظاهراً موضع راديكال‌تري نسبت به رژيم صهيونيستي داشت و پيوسته از مسأله فلسطين به عنوان يك ابزار سياسي براي كسب مشروعيت در جهان عرب بهره برداري مي‌كرد.

2- تغيير رژيم در عراق و استقرار يك رژيم دست نشانده در اين كشور، بستر مناسبي را جهت كنترل هرچه بيشتر منطقه براي آمريكا فراهم میكرد. خواست آمريكا اين بود كه با استفاده از جنگ، آرايش سياسي خاورميانه را دگرگون ساخته، با ايجاد تغييرات دموكراتيك در ساختار سياسي كشورهاي منطقه، روند صلح اعراب و اسرائيل را بهبود بخشد.

3- کنترل رژیم صدام از دست آمریکا خارج شده بود و دیگر آن کنترل قبلی سالهای گذشته را نداشت.

4- آمریکا بدنبال تحقق طرح خاورمیانه بزرگ بود.

5- نزدیک شدن به مرزهای ج.ا.ا و هم مرز شدن با این کشور از اهداف بزرگ آمریکا بود.

اما آمریکا در سیاست کلان خود ،اهداف دیگری را نیز در عراق دنبال میکرد که عبارت است از :

الف) کنترل نفت عراق و ايجاد فرصت برای شرکتهای آمريکايی برای سوء استفاده از آنها و سپس سيطره مستقيم و يا غير مستقيم بر مخازن نفت عراق که به استثنای صحرای غربی اين کشور، بيش از 300 ميليارد بشکه تخمين زده می شود. اين ذخيره نفتی می تواند نياز صد ساله نفت آمريکا را برآورده سازد و اين امر به دولت آمريکا امکان می دهد بازار نفت را کنترل کرده و سازمان کشورهای صادر کننده نفت "اوپک" را به حاشيه براند.

ب) آمريکا تلاش میکرد حکومتی که حاضر به همکاری با آمريکا باشد و حضور نظامی آمريکا در اين کشور را بپذيرد در عراق تشکيل دهد و اين کشور به دولتی بدون ارتش مقتدر تبديل گردد. برهمين اساس ارتشی که درعراق شکل می گيرد براساس شيوه و ارزشهای موافق با مصالح آمريکا تشکيل می شود و تنها دارای قدرت دفاعی می باشد.

ت) تلاش آمريکا برای تبديل عراق به دوست آمريکا و پايگاه قابل اتکای برای دفاع از منافع اين کشور درمنطقه خاورميانه به منظور تضعيف نيروهای بين المللی ديگر و نيز تضعيف رژيم های سياسی مقتدر در اين منطقه وتقويت رژيم هايی که از منافع آمريکا و صهيونيست ها در منطقه حمايت کنند.

ج) پايان دادن به مخالفت ها با رژيم صهيونيستی بويژه درزمانی که اداره حکومت آمريکا به دست گروهی صهيونيست زده افتاده است و ايجاد آرامش نسبی در منطقه به منظور فراهم شدن وضعيت برای دستيابی آسان دولت آمريکا به منافع مورد نظر خود در اين منطقه.

آغاز

در سال ۱۹۹۲، پل ولفوويتز كه در آن زمان معاون وزير دفاع در امور سياست دفاعی بود، نظارت بر تهيه پيش نويس سند اصول سياست دفاعي را برعهده داشت. ولفوويتز با آنچه پايان زود هنگام جنگ ۱۹۹۱ عراقي مي دانست، مخالفت كرده بود. در سند جديد وي طرح مداخله نظامي را در عراق اقدامي خوانده بود كه براي تضمين «دسترسي به مواد خام، در وهله اول نفت خليج فارس و جلوگيري از تكثير سلاح هاي كشتار جمعي و تهديدات تروريسم ضروري قلمداد کرده بود.
در اين طرح حملات پيش دستانه و ائتلاف
 هاي موقتي پيش بيني و خاطرنشان شده بود آمريكا بايد آماده باشد در صورتي كه اقدام جمعي ميسر نشود، به تنهايي عمل كند و هدف نخست سياست آمريكا بايد جلوگيري از رشد هر كشوري باشد كه بتواند آمريكا را به چالش بگيرد. اين مفاهيم اكنون بخشي از راهبرد جديد امنيت ملي آمريكاست.

ارتباط با ليكود

در سال ۱۹۹۶، ريچارد پرل، داگلاس فيث و ديويد وورمسر كه اكنون جزو مقامات ارشد دولت آمريكا هستند، در گزارش مشتركي به دولت تازه انتخاب شده ليكود در اسرائيل خواهان «گسست كامل» از سياست هاي مربوط به مذاكره با فلسطينيان و معاوضه زمين با صلح شدند. آنان گفتند اسرائيل مي تواند محيط راهبردي خود را... با تضعيف، مهار و حتي عقب راندن سوريه شكل دهد. كانون اين تلاش مي تواند بركناري صدام حسين از قدرت در عراق باشد... آينده عراق مي تواند بر تعادل راهبردي در خاورميانه عميقاً تأثير بگذارد. آنان خواهان «از نو تثبيت شدن اصل پيش دستي» شدند.

قدرت برنامه ريزي

در سال ۲۰۰۰، در چارچوب طرح قرن جديد آمريكايي (PNAC) به رياست ويليام كريستول و مديريت رابرت كيگان گزارشي با عنوان «بازسازي دفاعي آمريكا» منتشرشد. اعضاي اين طرح نامه سال ۱۹۹۸ را به كلينتون تدوين كرده بودند و به نظر مي رسد گزارش سال ۲۰۰۰ طرح اوليه سياست خارجي و دفاعي دولت آمريكا شده باشد. اين گزارش يادآوري كرده است آمريكا به مدت چند دهه كوشيده است نقش برجسته تري را در امنيت منطقه اي خليج فارس ايفا كند. اين گزارش آشكارا خواهان استقرار پايگاه هاي دايمي در عراق پس از تغيير حكومت نشد، اما به مشكلات استقرار نيروها در عربستان سعودي با توجه به «حساسيت هاي داخلي سعودي» اشاره كرد و خواهان حضور نظامي دايمي در خليج فارس شده بود، حتي در صورتي كه «صدام از صحنه حذف شود چرا كه ايران ممكن است تهديد بزرگي را شكل دهد.»

براساس راهبرد امنيت ملي رسمي آمريكا كه در سپتامبر ۲۰۰۲ منتشر شد، دفاع از آمريكا مستلزم وجود پايگاه در محل استقرار در داخل و فراتر از اروپاي غربي و شمال شرق آسياست.

پس از ۱۱ سپتامبر، پل ولفوويتز و ساير مقامات از بوش خواستند به عراق حمله كند. به اعتقاد آنان، جنگ با تروريسم فرصت تازه اي را عرضه كرد كه مي توان از آن براي قبولاندن اين امر به مردم استفاده كرد كه عراق خطر بزرگي براي آمريكاست. كالين پاول و ستاد مشترك ارتش با آنان مخالفت كردند. به گفته دن بالتس گزارشگر روزنامه واشنگتن پست، نظر پاول آن بود كه توجه ولفوويتز بيش از حد معطوف عراق شده و آنان دنبال هر بهانه اي هستند كه عراق را به اين قضيه بكشند

نويسندگان نومحافظه كار تدريجاً خواهان تغيير حكومت در چارچوب راهبرد بزرگ تجديد ساختار خاورميانه شدند. در ژوئن ۲۰۰۲، مايكل كلي نوشت كه عراق و فلسطين دموكراتيك «ديناميك قدرت را در خاورميانه دگرگون خواهد كرد... اكثريت اعراب آمريكا را متحد اصلي خود خواهند ديد.»

جاشوا موراوچيك مدعي شد تغيير به سوي ايجاد حكومت هاي دموكراتيك در تهران و بغداد موج عظيمي را به سوي جهان اسلام رها خواهد كرد. مايكل لدين در ۴ سپتامبر ۲۰۰۲ خواستار آن شد كه« آمريكا انقلاب دموكراتيك بزرگي را براي آزادسازي تمام مردم خاورميانه به راه اندازد... غيرممكن است تصور كرد وقتي آزادي به عراق آمد، مردم ايران استبداد! را در كشورشان تحمل كنند. سوريه نيز پس از مدت كوتاهي به اين روند ملحق خواهد شد

كارشناسان دموكراسي اين ديدگاه را «توهمي خطرناك» مي خوانند. اما روز ۱۲ سپتامبر، بوش در سازمان ملل گفت: مردم عراق مي توانند اسارت خود را به كنار بيفكنند. مي توانند روزي به افغانستان دموكراتيك و فلسطين دموكراتيك بپيوندند و الهام بخش اصلاحات در سراسر جهان اسلام شوند.

اما در پس پرده جنگ و در پشت سر افرادی همچون دیک چنی و کاندولیزا رایس ،نام موسسه JINSA (انیستیتوی یهودی مسائل امنیتی )نیز دیده میشود.انیستیتوی مذکور دارای روابط خوبی با لابی سلاح (برخی از صنایع نظامی خصوصی ) در آمریکا همانند صنایع نظامی LOCKHEED,NORTHROP,GENERALDYNAMICS, و انیستیتوی نظامی اسرائیل و غیره دارد.اساس انیستیتوی این مرکز را شعار "امنیت اسرائیل و آمریکا جدائی ناپذیر است " میباشد.

طبق نوشتار محقق ترک ،در پروژه پنهان اسرائیل موسوم به "حاکمیت پنهان دنیا" بعد از عراق اشغال کشورهای : عربستان ،سوریه ،ایران و مصر نیز قرار دارد.

این مطلب ادامه دارد ....

اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار