گر چه شوت با کت و شلوار خنده ی تصنعی چند یار غارش را باعث شد اما شوت وعده هایش گریه ی تلخ بیمارستان چرام ، پتروشیمی دهدشت ، فسفات چرام ، نیترات مورخانی و... را باعث شد . شوتی که جنازه ی تراکتور سازی بهمئی را با آمبولانس راهدارخانه ی جخونه تشییع کردند و در فردودگاه دهدشت آن را دفن کردند.
کد خبر: ۷۱۸۲۳۲
تاریخ انتشار: ۰۴ اسفند ۱۳۹۷ - ۱۶:۲۶ 23 February 2019
آنچه که در زیر آورده شده است یادداشت ارسالی مخاطبان تابناک کهگیلویه و بویراحمد است و این سایت محتوای آن را تایید یا تکذیب نمی کند. شما هم می توانید نظر خود را در تایید یا تکذیب این مطلب بیان کنید.
عدل هاشمی از شوت تا کوچ وعده ها
زمین میدان سیاست سخت تر و سفت تر از آنی بود که عدل هاشمی فکر می کرد . او که در نطق های انتخاباتی کاملا احساسی شده بود و تریبون را هم خوش دست یافته بود از آسمان و زمین وعد پشت وعده می داد و با شمشیرش وعده ی شق القمر می داد اما طولی نکشید که دست خالی اش رو شد.
از روزی که جلسه ی شورای برنامه ریزی استان را ترک می کرد تا روزی که برای استاندار و زمین و زمان خط و نشان می کشید. نامه برای نان نوشت کسی محلی از اعراب به آن نگذاشت ، علوم پزشکی را تهدید کرد شبانه یار غارش را غزل کردند و بعد با خِفّت تمام باز گرداندش آن هم با هزار شرط و شروط .
زمان به سرعت سپری می شد و وعده های بزرگ یکی پس از دیگری جای خود را به وعده ی کوچک دادند ؛ از الماس به آب نبات رسیدم به جای پتروشیمی ، فسفات ، آب و ورزشگاه ، با افتخار از یک تخته تشک تاتامی برای فلان هئیت شهرستان و یکدستگاه آمبولانس و.... رسید.
فجر امسال که به سبب ورود انقلاب شکوهمند اسلامی به دهه پنجم متفاوت تر و با شکوه تر بود کهگیلویه برزرگ هیچ پروژه ای برای افتتاح نداشت اما عدل هاشمی پا به توپ شد و همچنان که توپ را به سوی دروازه شوت می کرد وعده هایش از جلو چشمانش رژه می رفتند .
شوت وعدها به جای آغوش گرم و نرم سید خلیل به فرق سر ِ مردم توگبری و ممبی و زیلایی و دیشموک و کلات فرود آمد که با وعده ی خربزه فکر نان نکرده بودند .
اگر چه شوت با کت و شلوار خنده ی تصنعی چند یار غارش را باعث شد اما شوت وعده هایش گریه ی تلخ بیمارستان چرام ، پتروشیمی دهدشت ، فسفات چرام ، نیترات مورخانی و... را باعث شد . شوتی که جنازه ی تراکتور سازی بهمئی را با آمبولانس راهدارخانه ی جخونه تشییع کردند و در فردودگاه دهدشت آن را دفن کردند.
عدل هاشمی ِ سرخورده از فضای عمومی تلاش داشت در یک حرکت تاکتیکی ادای سیاستمداران را در بیاورد بنابراین جلسه ای در بهبهان تشکیل داد و حرف از کوچ زد اما فضا تلخ تر از آن بود که فکرش را می کرد. هیچکس در فراقش گریه نکرد ، هیچ کس از شنیدنش ناله سر نداد ، هیچ کس جامه ی سیاه نپوشید بلکه سخت ترین و عریان ترین انتقادات را متوجه اش کردند و از اتمام دوستی و پایان مودت و پیمان حرف زدند.
پیمانی که عدل هاشمی 4 سال قبل در شیراز آن را با امضایش مهر و مهم کرده بود اما به آن وعده وفا نکرده بود ( بار دیگر تاریخ برای عدل هاشمی تکرار شده بود اما نه در وجه کمدیش بلکه در وجه تراژدیکش ) عدل هاشمی این روزها تنها تر از آن است که فکرش را بکنید ، وعده ها محقق نشدند اردوگاهش را یکی یکی ترک می کنند به هر بهانه ای که شده ؛ یکی با کسالت جسمی اش و آن دیگری با جواب ندادن تلفن های مکرر و .... قس علی هذا .... در میانه شوت تا کوچ معدود یار باقی مانده به مثابه ی چماق به دستان فضای مجازی با کشاندن بازی به حاشیه سعی در انحراف افکار عمومی از بطن به حاشیه دارند اما زهی خیال باطل ......
 
قادر رحمانی
اشتراک گذاری
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۲
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۷:۳۹ - ۱۳۹۷/۱۲/۰۴
اینکه دولت کیسه را خالی کرده و به فکر نجومی بگیران است .و اینکه ایشان نماینده در دولت نداره همون بهتر چون فردا می گفنتند فلانی را ایشان گذاشته و ضعیف است.راست میگی به استاندار بگو که نماینده دولت است.در آخر چون حتما بخور بخور اینجا نداری
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۹:۰۳ - ۱۳۹۷/۱۲/۰۴
دیگه مردم مردم زمان موحد نیست هرکس میخادبیاد باید برای مردم کارکنه
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار