عصر روز بیست و سوم ماه مبارک رمضان برای سرکشی از یک خانواده ی یتیم که گزارش آنرا یکی از کارکنان کمیته ی امداد شهر سوق جناب آقای دیدگاه به اطلاع ما رسانده بود راهی سوق شدیم.
رئیس کمیته ی امداد شهر سوق نیز همراه ما شد، از سوق خارج شدیم، روستای بی زلیخایی را پشت سر گذاشتیم. جاده کم کم باریک و صعب العبور میشد، پیچ های تند و خطرناک روستایی به نام (برد کشکی) را رد کردیم، همچنان جاده خطرناک تر و ترسناک تر شده بود، اتومبیل ناگهان خاموش شد و پس از مدتی کوتاه با تلاش راننده به راه خود ادامه دادیم تا رسیدیم به نزدیکی یک تپه.
خرابه ها و آوارهای موجود در دامنه ی این تپه نشان از وجود یک روستا بود، که هم اکنون کسی در آن زندگی نمیکند- روستایی که شاید حتی بومی های شهر سوق نیز از آن بی خبرند و نامش را نشنیده اند- این روستا نامش آبموه(A’bmoh) بود.
تنها یک خانه در این روستا سکنه داشت، اتومبیل ها را پایین تپه پارک کردیم و به سمت بالا حرکت کردیم- رسیدیم به خانه ای که در آن یک زن جوان تنها و هفت کودک یک تا چهارده ساله درمیان خرابه هایی زندگی میکردند- وضعیت بسیار ناراحت کننده ی بهداشتی به دلیل کمبود آب اولین چیزی بود که هر کسی را ناراحت میکرد.
پدر خانواده در یک شب سخت بیمار میشود و به دلیل فاصله ی زیاد و نبود وسیله ی نقلیه متاسفانه در اوایل صبح دار فانی را وداع میگوید.
پدر به دلیل نداشتن برادر و حتی عمو، علاقه ی خاصی به فرزند داشت و به داشتن یک خانواده ی پر جمعیت عشق میورزید.
پدر رفت و مادر ماند با هفت کودک در یک روستای دورافتاده بدون امکانات- اسم روستا را نمیشود روی این بیابان خشک گذاشت.
واما پای حرف های مادر نشستیم، تنها سرمایه ی زندگی اش را فرزندانش میدانست پسرهای اول و دوم خانواده برای ادامه ی تحصیل در مقطع راهنمایی باید مهاجرت کنند- که اگر اینطور شود مادر تنهاتر می شود.
مادر از مسئولین و خیرین عاجزانه درخواست میکند زمینه مهاجرت خود و فرزندانش را در شهر سوق فراهم کنند تا هم فرزندانش به تحصیلاتشان ادامه دهند و هم مردمی که به دلیل فاصله ی طولانی و مسیر سخت روستا نمیتوانند کمک هایشان را به آنها برسانند – و فرزندانش را با لطف و محبت مردم و خیرین بزرگ کند.
مادر میگوید پنج پسر و دو دختر سالم و با استعداد دارد که اگر زمینه ی تحصیل آنها فراهم شود، آینده ی درخشانی دارند و میتوانند خلا های زندگی خود را پر کنند.
ایشان درخواست کردند که صدای ما را به گوش مسئولین و خیرین برسانید شاید وضعیت بحرانی ما را درک کردند و به فریاد ما رسیدند./عصر زاگرس