دیدم نه خیر تلاشهای ما مصادره شددر رتق و فتق امور فک و فامیل نماینده محترم. حال از سر تجربه به همه دوستان طلبه‌ام و روحانیونی که می‌دانند بسیار برایم عزیزند عرض می‌کنم اولا گوهر خود را به سنگ هزینه شدن برای هیچ کاندیدایی نزنید
کد خبر: ۱۸۲۱۹۱
تاریخ انتشار: ۲۷ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۲:۵۲ 16 February 2016
مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین کبنانیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.
سید علی ولایتی نسب*
هشت سال پیش به عنوان یک طلبه سخنور در محافل مذهبی ورود می‌کردم از آنجا که غرق در دیدگاه‌های هرمنوتیکی از متون مقدس بودم و به متن روایات و تفسیر موشکافانه آن‌ها می‌پرداختم بسیار فکر کردم که (الجاهل اما مفرط او مفرط) جاهلان یا افراط می‌کنند یا تفریط می‌کنند. یا در متن ایات قران کریم دیده بودم (فاعرض عمن تولی عن ذکرناو لم یرد الا الحیوه الدنیا ذلک مبلغهم من العلم.) که عالمانی هم وجود دارد که علم را بازیچه فریفتن افراد برای حصول منافع دنیوی قرار می‌دهند. یا در روایات دیدم صاحب عقل تمام کسی هست که هر کس را ببیند بپندارد در ایمان از خودش جلو‌تر است. (لایری احداالا قال انه خیرمنی و اتقی) همه این زلال مبانی فکری در ظرفی آلوده از مسموعات و تبلیغات سیاه و خاکستری علیه استاد فرهیخته جناب دکتر هدایتخواه برداشتی را برایم ایجاد کرده بود که در نگرشم ایشان را به شخصی دارای تقواسنج و نافی تدین افراد مبدل کرده بود.

معتقد بودم نباید اجازه داد اینگونه افراد بر مردم حکومت کنند. چرا که شاعر می‌گوید:

حیف است زهمه بر کشیدن خود را- از این همه خلق برگزیدن خودرا از مردمک دیده بباید اموخت. دیدن همه کس را و ندیدن خود را.

با خود می‌گفتم این طیف افکار به خاطر عجب فقط خود را می‌بینند. امروز شک ندارم تفکر آن روز من به خاطر تبلیغات سیاه و یکسری عکس العمل‌های هواداران دکتر بود که دست به دست هم داده بود تا شخصیت دکتر هدایتخواه را در ذهن جوانم تحریف کنند و شک ندارم که هنوز از این دست تبلیغات سیاه برای سیاهنمایی فحول‌های انقلاب ما وجود دارد و مترصد انند ذهن‌های جوانان ما را از منویات و شخصیت‌های معنوی و تاثیر گذار جدا کنند. آن زمان علایق اعتدالجویانه‌ام موجب شد تا سیاستم را عین دیانتم بدانم و به اعتقاد خودم گوهر روحانیت و معنویتم را به سنگ جانبداری از شخصی بزنم که تصور می‌کردم در خدمتگذاری ساعی و خدا‌شناس و در عدم تعصبات قومی و محلی و منطقه‌ای که سم مهلک نئاندرتال بودن ملل است حرف اول را می‌زند.

اما پنج سال بعد بود که متوجه شدم شایسته سالاری حرف بود و قبیله گرایی اصل همه هیجاناتی بود که ما معتقدین به تقدیم افضل بر مفضول را در موج خود هضم کرده بود. برگشتم نگاهی به‌‌ همان روایات کردم که بله (فی تغیر الاحوال علم جواهر الرجال) این‌هایی که در مظلومیت و خیر خواهی می‌شناختم قلوبشان سرشار بود از علاقه به نگرشهای دیگر. خیلی‌ها را در طیف خود دیدم که برای خود حرکت‌های فئودالی پیشه کردند و بحث از اخذ درهم و دینار پیش می‌کشند که ساحتم را از این مسائل مبرا می‌دانستم. تعصبات را در حدی دیدم که در برابر روایاتی که می‌فرمود (من تعصب او تعصب له فقد خلع ربق الایمان عن عنقه. کسی که تعصب بورزد یا دوست داشته باشد برایش تعصب بورزند ریسمان ایمان را از گردنش کشیده است.) شرمنده شدم و سر خجلت فرود آوردم. آنجا بود که فهمیدم اغواگری شیطان در جلد انس و جن باعث می‌شود چه قدم‌های ناصوابی برداریم. بسیار غمبار و خسران دیده ناگزیر به حداقل‌های گروهی خود کفایت کردم. ولی باز دیدم شخصی که ساحت مقدس گلوی حسینی‌ام را به او‌تر کردم نه در زمین است و نه در اسمان نه زنگی هست و نه رومی یک بام دارد و چند هوا. خط وگروه را نه به من و کیلو می‌شناسد و نه به وجب و مثقال. گفتم شاید صبر کنم شاید نیتمان که خیر من الاعمال است کار را پیش ببرد و گرهی از مشکلات مردممان وا شود. خوشبینانه به تناسب دیگر استان‌ها دیدم دو بال ملخی هم کنده نشد. دوباره دعا کردم و گفتم خدا یا ما رادر برابر مردم شرمنده نکن که اینگونه با یک من پشم و لباس مقدس اینگونه از بالای تریبون یک طرفه به قاضی می‌بردیم و به مسلخگاه می‌کشاندیم. آنزمان بود که فهمیدم درویش خود کرده را تدبیر نیست. گفتم مثل خیلی‌ها شایستگی‌های خود را با ان همه زحمات و جلسات مکرری که به لطف دوستان فقید دکتر به ویژه روحانیت فرا خوانده شدم، در جایگاه‌هایی که به فک و فامیل عطا می‌کنند، جستجو کنم، دیدم نه خیر تلاشهای ما مصادره شددر رتق و فتق امور فک و فامیل نماینده محترم. حال از سر تجربه به همه دوستان طلبه‌ام و روحانیونی که می‌دانند بسیار برایم عزیزند عرض می‌کنم اولا گوهر خود را به سنگ هزینه شدن برای هیچ کاندیدایی نزنید و چنانچه از شما مشورتی خواسته شد با توجه به تفصیلی که عرض کردم با انجزام عرض می‌کنم که بدانید: میان ماه من تا ماه گردون تفاوت از زمین تا آسمان است.
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار